نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 05-22-2011
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

قاضی قرار بازداشت نادر رو صادر میکنه ...
سیمین یه چیزی از خودش یا خونه باباش میاره موقتا نادر بیاد بیرون ..

حجت تهدید میکنه شاخ و شونه میکشه دیونه میشه طلبکارا هر روز یقه ش رو میگیرن ..
میره مدرسه ترمه به همه میگه بابای این قاتله ...
سیمین میترسه یه روزی اونم بچه ی اینا رو بکشه ..
بنابراین دوست داره هر چی سریعتر حل بشه این قضیه ..
با پول ..

سیمین به دختر خودش میگه بابات میدونسته که اون زن حامله س ...
بابا مدام میگه من نمیدونستم ...
خانم معلم قران میخوره که اون موقع که از بچه و بارداری صحبت میکردن با راضیه نادر توی اون جمع نبود و نمیشنید ..
نهایتا با مشخصاتی که سیمین میده به دخترش نادر مجبور میشه بگه اره من میدونستم حامله س و شنیده بودم ....


من نفهمیدم چی شد که خانم معلم از نادر رو برگردوند و دیگه کاری باهاش نداشت ؟
بعد از اینکه رفت شهادتش رو پس گرفت ...؟


قضیه گره میخوره ..
سیمین میره پیشنهاد میده که شما 15 میلیون بگیر بیخیال شو ..
قبول میکنند ..
میاد به نادر میگه ...
نادر قبول نمیکنه ..
به زور بهش میقبولانه..

روز بعد راضیه میاد پیش سیمین میگه من اون روزی که رفته بودم بابابزرگ رو از روزنامه فروشی بیارم ماشین به من زد و من مطمئن نیستم که اون حادثه باعث نشده باشه که بچه ی من از بین بره ..
اگر اون 15 میلیون رو به ما بدین شاید حرام باشه و ما نمیخوایم
اما اگر حجت بفهمه دیونه میشه .... سکته میکنه ...
پس بیا خواهری کن نذار اون پول بیاد توی خونه ی ما..
سیمین دیگه نمیتونه کاری بکنه ..
شب بعد میرن خونه حجت پولم میبرن ...
نادر میگه من پولو اوردم هیچ مشکلی هم نیست
اما راضیه به قران قسم بخوره که بر اثر ضربه نادر بچه ش از بین رفت ..
راضیه قسم نمیخوره ...
و رو به سیمین میگه مگه نفگتم نیاین ؟ مگه نگفتم ......
حجت دیونه میشه میره بیرون با اعصاب خراب و ارزوهای بر باد و طلبکارهایی در خانه ...

صحنات اخر فیلم :

نادر و زنش و دخترش از خانه بیرون میرن دنبال حجت ...
یه ماشین با شیشه ی جلوی شکسته (سمت مسافر) مواجه میشن در سکانس بعدی سیمین و نادر سیاه پوش در دادگاه و طلاق میگیرن و ترمه در اتاقی بسته بدون اینکه به تماشاگر بگن (اما معلوم بود) انتخاب میکنه پیش باباش بمونه یا مامانش ...


من معتقدم که بابابزرگه بود که مرد ... برای حجت سیمین سیاه نمیپوشه اونم توی دادگاه ..
و یه دلیل دیگه هم که جلو تر خواهم نوشت ...

نفهمیدم چطور مرد و ارتباطش با صحنه اخر و شیشه شکسته چی بود و چی به سر حجت اومد ...

از هم جدا شدند اما به درخواست نادر این بار ! .
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از دانه کولانه سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید