برای گفتن تو شعر من ترانه شده است
تمام واژه حسم چه بی بهانه شده است
غزل غزل تب عشقی به برگ دفتر دل
شبم به شوق وصالت پر از ستاره شده است
میان این همه تشویش در حریم خطر
نوای عاشقیت نغمه شبانه شده است
به حرمت نفست ای نسیم بارانی
مسیر بین من و غم چه بی کرانه شده است
به چشمهای پر از التماس من بنگر
ز اشک دوری تو چشم من خزانه شده است
چگونه دست دلت را به دست من دادی
کزین هجوم محبت جهان خرابه شده است
|