نمایش پست تنها
  #25  
قدیمی 02-19-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


پسرک و دختر زیبا
در شهری پسرک فقيری زندگی می کرد كه برای گذران زندگی و تامين مخارج تحصيلش دستفروشی می كرد. از اين خانه به آن خانه می رفت تا شايد بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد كه تنها يک سكه 10 سنتی برايش باقيمانده است و اين درحالی بود كه شديداً احساس گرسنگی می كرد. تصميم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا كند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زيبایی در را باز كرد. پسرک با ديدن چهره زيبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط يک ليوان آب درخواست كرد.
دختر كه متوجه گرسنگی شديد پسرک شده بود بجای آب برايش يک ليوان بزرگ شير آورد. پسر با طمانينه و آهستگی شير را سر كشيد و گفت : «چقدر بايد به شما بپردازم؟ » دختر پاسخ داد: « چيزی نبايد بپردازی. مادر به ما آموخته كه نيكی ما به ازایی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صميم قلب از شما سپاسگذاری می كنم
»
سالها بعد دختر جوان به شدت بيمار شد. پزشكان محلی از درمان بيماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بيمارستانی مجهز ، متخصصين نسبت به درمان او اقدام كنند
.
دكتر هوارد كلی ، جهت بررسی وضعيت بيمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگاميكه متوجه شد بيمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجيبي در چشمانش درخشيد. بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بيمار حركت كرد. لباس پزشكي اش را بر تن كرد و برای ديدن مريضش وارد اطاق شد. در اولين نگاه او را شناخت
.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بيمارش اقدام كند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از يك تلاش طولانی عليه بيماری ، پيروزی ازآن دكتر كلی گرديد
.
آخرين روز بستری شدن زن در بيمارستان بود. به درخواست دكتر هزينه درمان زن جهت تائيد نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چيزي نوشت. آنرا درون پاكتی گذاشت و برای زن ارسال نمود
.
زن از باز كردن پاكت و ديدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود كه بايد تمام عمر را بدهكار باشد. سرانجام تصميم گرفت و پاكت را باز كرد. چيزی توجه اش را جلب كرد. چند كلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند
:
«بهای اين صورتحساب قبلاً با يک ليوان شير پرداخت شده است»

__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید