موضوع: ادبیات جهان
نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 11-02-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ادبیات آفریقایی آمریکایی چیست؟

ادبیات آفریقایی آمریکایی چیست؟





جرالد ارلی گفتگوی سرزنده ای را در کلاس خود در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس هدایت میکند



جرالد ارلی گفتگوی سرزنده ای را در کلاس خود در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس هدایت میکند



نوشتۀ: جرالد ارلی
ظهور داستانسرایی بازاری جدید سیاه ، ممکن است بیشترنشان دهندۀ پختگی ادبیات آفریقایی-آمریکایی باشد تا انحطاط آن.
جرالد ایرلی استاد مرل کلینگ ادبیات مدرن در دانشگاه واشنگتن، واقع در سنت لوییس، میسوری و رئیس مرکز مطالعات انسانی این دانشگاه است. تخصص او در ادبیات آمریکا و فرهنگ آفریقایی -آمریکایی میان سال های 1940 تا 1960، زندگی نامه نویسی آفرو- آمریکایی، نثر واقعیت گرا، و فرهنگ عامه است. ایرلی کتابهای زیادی از جمله "فرهنگ آزرده کردن: رسالاتی در باب مشت زنی حرفه ای، ادبیات، و فرهنگ مدرن آمریکا (1994) نوشته که برندۀ جایزه نیز شده است، او چندین جُنگ نیز تدوین کرده و در فیلم های مستند کن برنز دربارۀ بیس بال و جاز نقش مشاور فرهنگی داشته است.

نیک چیلز، نویسندۀ آفریقایی آمریکایی، در مقالۀ معروف سال 2006 خود در بخش اظهار نظرهای مجلۀ نینویورک تایمز خود تحت عنوان "چشم هاشان کتب مستهجن می خوانند" صنعت انتشار کتاب، کتاب خوانان سیاهپوست جوان، ووضعیت فعلی نویسندگی آفریقایی- آمریکایی را به باد انتقاد گرفت. هر چند او از کتابفروشی های اصلی، مانند بوردرز، که فضای زیادی را در قفسه های خود به "ادبیات آفریقایی- آمریکایی" اختصاص داده اند، ابراز رضایت کرد، اما از این که این کتابفروشی و صنعت چاپ و انتشارات چه آثاری را "ادبیات آفریقایی- آمریکایی" می شمارند، ابراز شگفتی کرد. (عنوان مقاله، به روشنی تعبیر طنز آمیزی از اثر کلاسیک سال 1937 زورا نیل موسوم به "چشم هایشان خدا را می نگریستن"د، یکی از آثار عمدۀ فمینیستی در ادبیات آفریقایی آمریکایی است که از سوی کارشناسان ادبی، از بزرگترین رمان های آمریکا در زمان خود شمرده می شود.). چیلز نوشته بود،"[تمام] آن چه می دیدم، کتاب هایی با جلد های هولناک بودند که انواع تن و بدن های قهوه ای نیمه عریان و در حالات شهوانی را که در کنارشان تفنگ و سایر ابزار تبهکاری قرار داشت، در معرض دید می گذاشتند." این رمان ها دارای عناوینی از قبیل پایین شهر، تو سری خور، همیشه همسر یک کلاهبردار بودن، فرزند یک کلاّش، در میان دزدان، گلوی بریده شده،با زندگیت ادای دین کن، و غیره هستند. و شناخته شده ترین نویسندگان عبارتند از کی وان[1]، رونالد کوینسی، کونتین کارتر، دژا کینگ (که با نام جوی کینگ هم شناخته می شود)، تری وودز، ویکی استرینگر، و کارل وبر. سبک نویسندگی آن ها موسوم به سبک شهری یا داستان نویسی هیپ-هاپ، خشن و بی پرده است که از طریق آن آثاری رئالیستی دربارۀ زندگی در محلات فقیر نشین، همراه با تصاویرو توصیفاتی از ***، مواد مخدر، آدم های ولگرد، قاچاقچیان متمول، و تصاویر خشونت آمیز خلق می کنند؛ مصرف گرایی بی حد و حصر در کنار زندگی در مجتمع های مسکونی ارائه می شود. در برخی موارد، این آثار چیزی به غیر از رمان های پر از تبهکاری سیاهپوستان که توسط یک تبهکار روایت می شود، ارائه نمی دهند؛ و در بقیۀ موارد هم رمان هایی عاشقانه از سیاهپوستان هستند که در فضای شهری و به صورت واقع گرایانه به رشتۀ تحریر درآمده اند. در همۀ موارد، این رمان ها ادبیات بازاری را تشکیل می دهند؛ علیرغم ادعای واقع گرایی، عملا ً تخیلی هستند و خوانندگان سعی می کنند در حین فرار از این واقعیت، آن را درک کنند. غالب جوانان آفریقایی- آمریکایی، و بیشتر زنان، یعنی جنسیتی که اکثریت خوانندگان این قبیل رمان ها را تشکیل می دهد، به خواندن این کتب توجه نشان می دهند و بازاریابی این قبیل کتاب ها هم با درنظر گرفتن این قشر از کتاب خوانان صورت می گیرد. بعضی از این رمان ها از فروش چنان خوبی برخوردارند که تنی چند از نویسندگان آن ها نیازی به داشتن یک شغل روزانه هم ندارند، و این موقعیتی نادر در بازار نویسندگی است.

وجود این کتاب ها موجب بروز سه جنبۀ تحول در ادبیات آفریقایی- آمریکایی متعلق به حدود 30 یا 40 سال قبل می شود. اول این که، علیرغم مشکلات بی سوادی و میزان وحشتناک ترک تحصیلات دبیرستانی در میان نو جوانان آفریقایی- آمریکایی، تودۀ چنان عظیمی از کتاب خوانان وجود دارد که یک نویسندۀ سیاهپوست، بدون نگرانی درمورد بالا سطح بودن، یا ادبی بودن یا تغییر سبک خود به خاطر سفیدپوستان، می تواند تنها برای این عده به کار نویسندگی بپردازد. دوم این که، ذوق و سلیقۀ توده ها با ذوق قشر نخبگان تفاوت زیادی دارد، و مدتهاست که جهت و هدف ادبیات آفریقایی- آمریکایی تحت اختیار و نظارت قشر نخبگان قرار ندارد؛ اکنون بیش از هر زمان دیگری، این ادبیاتی است که مناسب بازار تولید می شود و دیگر مانند گذشته، از سوی سیاهپوستان و سفیدپوستان بافرهنگ هدایت نمی شود. این موضوع که سیاهپوستان دو شرکت انتشاراتی اربن بوکس، و تریپل کران را برای انتشار این گونه کتب راه اندازی کرده اند، تأکیدی بر جنبۀ کارآفرینی و ماهیت مردمی این نوع ادبیات می گذارد: توسط سیاهپوستان و برای سیاهپوستان. سوم این که، ادبیات آفریقایی- آمریکایی نباید درمورد توقعات سیاسی و یا حمایت از نژاد سیاهپوستان یا ارزش های تاریخی و فرهنگی آن مانند گذشته نگرانی داشته باشد. (ابن بدان معنی نیست که ادبیات آفریقایی- آمریکایی این دغدغه ها را کنار گذاشته باشد. این مسائل در ادبیات کودکان و نوجوانان آفریقایی- آمریکایی، کماکان و علنا ً مطرح می گردد، و به طوری که انتظار می رود، کاملا ً جنبۀ اخلاقی و آموزشی دارد.) جای بحثی وجود ندارد که کتاب هایی که چیلز آن ها را تقبیح می کند در برابر مهمل و بی محتوا بودن، دارای اندکی ارزش های نو- ادبی و فرا-ادبی اند که نقایص آن ها را تا اندازه ای جبران می کند. اما این کتاب ها نشانگر ریشه های پیچیدۀ ادبیات آفریقایی- آمریکایی و ساختار مخاطبان خود نیز هستند.

فیلم های مربوط به بهره کشی از سیاهپوستان در اوایل دهۀ 1970 – از قبیل فیلم مستقل و کلاسیک ملوین ون پیبلز، موسوم به ترانۀ سوییت سوییتبکس کودن؛ قهوه، فاکسی براون، و شبا بیبی، با بازیگری پم گریر؛ جهنم در هارلم، سزار سیاهپوست، آن مرد مثل تیر در رفت، و افسانۀ چارلی سیاهپوست، با بازیگری فرد ویلیامسون؛ سوپر فلای؛ فیلم های شفت، با بازی ریچارد راوندتری – پدید آورندۀ اولین گروه از تماشاگران سیاهپوست طرفدارهنری سرد و خشک، مربوط به شهرنشینان سیاهپوست، وواقع گرا بود که بر کلاهبرداری ، مواد مخدر، فحشا، و سیاست های ضد سفید پوستی (که در آن سفیدپوستان – مخصوصا ً گانگستر ها و افراد پلیس – جامعۀ سیاهپوستان را به نابودی می کشانند) تمرکز داشت. ریشه های ادبی این گرایش، ناشی از دو جریان متعلق به دهۀ 1960 بود. چهره های چپ گرا و سطح بالای جریان اصلی ادبیات، طرفدار این آثار واقعیت گرا و ادبیات مربوط به زندان سیاهان مانند اتوبیوگرافی ملکم ایکس؛ مجموعۀ مقالات الدریج کلیور، روح بر روی یخ؛ اشعار زندان، که توسط شاعر و هم بند او اتریج نایت گرد آوری شده، و شامل "نظرات نیاکان" نایت هم می شود بودند، که یکی از معروفترین و معتبرترین اشعار آفریقایی-آمریکایی دهۀ 1960 شناخته شده است؛ و برادرسوله داد: نامه های زندان جورج جکسون نیز از آن جمله اند. کلیۀ این کتابها، تبدیل به جزئی از آثار اصیل ادبیات سیاه گشته و مکررا ً در کلاس های ادبیات، نویسندگی خلاقانه، و جامعه شناسی، در کالج ها تدریس می شوند. آثار بازاری و داستان های مردمی در اواخر دهۀ 1960 و اوایل 1970 ، رمان هایی بودند به قلم ایسبرگ اسلیم، پاانداز سابق، و دونالد گوینز که قبلا ً معتاد و زندانی بوده است، و آثاری چون تریک بیبی، دوپفیند، بازیکنان خیابانی، و گانگستر سیاه را در بر می گرفتند. این داستانها، پیش کسوتهای مستقیم ً نسل بعدی کتاب هایی هستند که چیلز در سال 2006 آن ها را وحشتناک یافته بود. آن ها بخش کوچک اما پرجاذبه و گیرای تولیدات ادبی سیاهپوستان در دهۀ 1970 بودند. بسیاری ، در آن دوره، این کتاب ها را در پرتو سیاست مشاهده می کردند؛ و اکنون همین کتاب ها گویا تمامی ادبیات آفریقایی- آمریکایی را تشکیل می دهند. و حالا بسیاری از سیاهپوستان - فقرا، طبقۀ کارگر، و روشنفکران بورژوا - و سفیدپوستان اعتقاد راسخ دارند که زندگی شهری خشونت آمیز معرف تجربۀ "اصیل" سیاهپوستان و فرهنگ "مقاومت" است که به لحاظ سیاسی بسیار پویا است.

چیلز احتمالا ً ترجیح می داد که بوردرز و سایر کتابفروشی ها به رمان های شهری یا هیپ هاپ را با برچسب "ادبیات آفریقایی- آمریکایی" در معرض دید نمی گذاشتند. برای عموم کتابخوانان بهتر بود که به این نوع کتاب ها نام "ادبیات آفرو-پاپ" یا "رمان های شهری سیاهپوستان" یا "داستان های بازاری سیاهپوستان" می دادند. در این صورت، ردۀ "ادبیات آفریقایی- آمریکایی" می توانست برای آثار و نویسندگان اصیل حفظ شود: نویسندگانی از قرون 19 و 20 ازچارلز چسنات رمان نویس، پل لارنس دانبر، شاعر و رمان نویس، رمان نویس و جیمز ولدون جانسون، شاعر گرفته، تا چهره های رنسانس هارلم متعلق به دهۀ 1920 و اوایل دهۀ 1930، مانند لانگستون هیوز نویسنده و شاعر، کلود مک کی، جسی فاوست و نلا لارسن، داستان نویس و شاعرو کاونتی کالن، رمان نویسان و شاعر و نویسنده و نیز از بزرگترین چهره های انتقالی دهۀ 1940 تا 1960، مانند جیمز بالدوین، رمان نویس و محقق ریچارد رایت، ، رمان نویس و نویسندۀ داستان های کوتاه، رالف الیسون، رمان نویس و محقق، آن پتری، رمان نویس شاعر، گوندولین بروکس، رمان نویس و جان ای ویلیامز، رمان نویس تا نویسندگان دوران هنر سیاهپوستان مانند نیکی جووانی، شاعر و نویسندۀ داستان های کودکان، امیری باراکا، شاعر، نمایشنامه نویس و داستان نویس، هاکی مدوبوتی (دان ال لی)، شاعر تا نویسندگان بعد از دهۀ 1960 مثل تونی موریسون، آلیس واکر، گلوریا نیلور، والتر موسلی، کولسون وایتهد، ارنست گینز، و چارلز جانسون، رمان نویس، اسماعیل رید شاعرو رمان نویس یوسف کومونایاکا و ریتا دوو، شاعر. و معدودی چهره های دیگر مانند نمایشنامه نویسان لورن هنسبری، اد بالینز، چارلز فولر، و اگوست ویلسون، و بعضی از نویسندگان آواره مانند وول سوینکا، رمان نویس و نمایشنامه نویس، درک والکات، شاعر رمان نویسان چینوا آچبه، جورج لمینگ، جاماییکا کینکید، زادی اسمیت، جونو دیاز، و ادویج دانتیکات می توانند در میان این عده جای داده شوند.
دغدغۀ چیلز دربارۀ انحطاط ادبیات آفریقایی- آمریکایی بازتاب هراس نخبگان در مورد ظهور هیپ- هاپ و خصایص "شهری" است که عموما ً نشانگر بروز انحطاط در زندگی شهرنشینی و فرهنگ سیاهپوستان است. "واقعیات زندگی شهر نشینی"، مانند ویروسی است که معیار های هنری سیاهپوستان و شایسته سالاری آن ها را نقش بر آب می کند. در حال حاضر، تنها پست ترین مهملات وجود دارند که هدف آن ها پایین ترین و غیرفرهنگی ترین ذائقه هاست. این، به روشنی، موضع فردی مانند رمان نویس و منتقد هنری، استانلی کرواچ است. در این جا، حساسیت به هیچ وجه کلا ً یا بیشتر، جنبۀ تفرعن و تکبر ندارد. ادبیات آفریقایی- آمریکایی به زمانی بسیار دراز نیاز داشته است تا به یک سطح معتبر دست یابد، به طوری که عموم مردم آن را دارای ارزش خواندن تلقی کنند و ارباب ادبیات آن را به رسمیت بشناسند. اکنون به عقیدۀ بسیاری از سیاهپوستان، به نظر می رسد این خود سیاهانند که با سرازیر کردن آن به بازار رمان های مهمل مانند آثار میکی اسپیلین، آن را بی اعتبار می کنند. به هیچ وجه جای تعجب نیست که سیاهپوستان، گروهی که در تاریخ مورد آزار قرار گرفته و تحقیر شده است، تصور کنند که آثار فرهنگیشان پیوسته مورد تردید و ناپایدار اند و ممکن است به آسانی در بازار، به یک کاریکاتور علیه آنها تبدیل شوند.
تلقی دیگری که می توان از این امر داشت، این است که ادبیات شهری به دامنۀ دسترسی به محتوای ادبیات آفریقایی- آمریکایی توسعه بخشیده و آن را مردمی کرده است. ادبیات شهری به نحوی نمایانگر پختگی ادبیات آفریقایی- آمریکایی است، نه انحطاط آن. هر چه باشد، ادبیات آفریقایی-آمریکایی قدیمی ترین ادبیات متعلق به اقلیت های قومی درایالات متحده است که قدمت آن به اولین کتاب اشعار فیلیس ویتلی در سال 1774 و روایت بردگان در دورۀ قبل ازجنگ بازمی گردد که موجب پدید آمدن آثار کلاسیکی همچون روایت زندگی فردریک دوگلاس (1845) و کتاب رویداد های زندگی یک دختربرده (1861) اثر هاریت جیکوبز گردید. آفریقایی- آمریکاییان، نسبت به سایر اقلیت های قومی ایالا ت متحده، بیشتر و طولانی تر به اهمیت ادبیات به عنوان ابزار سیاسی و فرهنگی پی برده بودند. رنسانس هارلم، جنبشی به وسیلۀ سیاهان ، و با کمک سفیدپوستان، برای کسب اعتبار فرهنگی از طریق تولید ادبیات درجه یک بود. ظهور ادبیات شهری موجب باطل شدن ادبیات گذشتۀ سیاهپوستان نمی شود، بلکه راه ها و طرق دیگری برای تولید ادبیات سیاهپوستی و اهداف نوینی برای آن پیشنهاد می کند. به علاوه، برخی از نویسندگان ادبیات شهری آثار دیگران را به سرقت نمی برند خواهر سولجا، فعال و رمان نویسی که سفر های زیادی کرده است، هر قدر هم آثار تحریک آمیز داشته باشد، باز هم نویسنده و متفکری قدرتمند است. همین را می توان درمورد تنها رمان نلسون جورج، سرایندۀ موسیقی هم اظهار کرد؛ کاملا ً روشن است که رمان عشق شهری (1993) او یک رمان مهمل نیست. بعضی از آثار اریک جروم دیکی و کی وان ارزش خواندن دارند. چهره دیگری که هم به نوشتن داستان های عاشقانۀ سیاهپوستی و هم ادبیات شهری اشتغال دارد، لین هاریس است، نویسنده ای محبوب که در آثارش به روابط و دیگر موضوعات با اهمیت برای سیاهان، مخصوصا ً زنان سیاهپوست، می پردازد.
هنگامی که دو سال قبل برای پذیرفتن تدوین دو رشته آثار سالانه – بهترین مقالات تحقیقی آفریقایی- آمریکایی و بهترین داستان های آفریقایی- آمریکایی – همکاری خودم را با انتشارات بانتام آغاز کردم، می خواستم مطمئن شوم که این کتاب ها قابلیت انتقال به قشرهای مختلف کتاب خوانان آفریقایی- آمریکایی را دارند، به همین مناسبت، هاریس را به عنوان ویراستار مهمان جهت اولین جلد از سری بهترین آثار داستانی آفریقایی- آمریکایی در سال 2009 انتخاب کردم. من این کتاب ها را نه تنها فرصتی برای آشنا کردن عموم مردم با ادبیات آفریقایی- آمریکایی – از نویسندگان جوانتر مانند زی زی پاکر[2] و امینه گوتیه گرفته،تا نویسندگان صاحب نفوذی چون ساموئل دلانی و ادوارد پی جونز - می دانم، بلکه آن را مانند پیوندی میان انواع مختلف ادبیات آفریقایی- آمریکایی تلقی می کنم. من قصد داشتم از لین هاریس برای ارائۀ ادبیات جدی سیاهپوستان به خوانندگانی که با آن آشنا نبودند و حتا میلی به شناختن آن نداشتند، استفاده کنم. در حال حاضر خیلی زود است که بتوان در مورد موفقیت این اقدام اظهار نظر کرد، اما کوشش در این کار، نشان دهندۀ پیچیدگی ادبیات آفریقایی- آمریکایی و تقسیم بندی عمیق مخاطبان و همین طور نمایانگر این امراست که تجربۀ آفریقایی- آمریکایی، هر طور که به صورت هنر درآمده باشد، دارای عمق و دامنه ای گسترده و به جرئت می توانم بگویم نوعی جامعیت است که نوید از آینده ای خوب برای انواع ادبیات متعلق به اقلیت های قومی آمریکا می دهد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید