شیطان هم
ز خانه بدر، از كوچه برون، تنهايي ما سوي خدا مي رفت.
در جاده، درختان سبز، گل ها وا، شيطان نگران: انديشه
رها مي رفت.
خار آمد، و بيابان، وسراب.
كوه آمد و، مرغي به هوا مي رفت؟
- ني، همزاد گياهي بود، از پيش گيا مي رفت.
شب مي شد و روز.
جايي، شيطان نگران: تنهايي ما مي رفت.
*****
|