نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 07-23-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

*فصل سوم*

"خانم ستايش از شما انتظار نداشتم ورقه سفيد به دستم بدهيد. شما حتي به يك سؤال هم پاسخ نداديد . مي شود توضيح بدهيد چرا؟"
سرم پايين بود ودر خودكارم را ميجويدم . بعضي از سؤال ها را بلد بودم ولي به نظر من گرفتن نمره صفر بهتر از يك نمره زير پانزده است.
"خيلي خوب !انگار هيچ توضيحي نداريد . من اين موضوع را با مدير مدرسه در ميان ميگذارم."

زنگ تفريح كه به صدا در آمد هيچ كششي براي بيرون رفتن از كلاس نداشتم.در آن گرماي مطبوع و در كلاس سرم را روي ميز گذاشتم و چشمانم را بستم.
با تكان دستي از خوابي عميق و دل چسب بيدار شدم.
الهام بود دوباره چانه اش گرم شده بود."حالت خوب نيست ماني ؟اگر كسالتي داريبرويم از مدير مدرسه اجازي بگيريم..."
سر حال تر از ساعتي پيش دستهايم را كش و قوسي دادم و گفتم:"نه چيزي نيست!حالم خوبه."
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید