سال 86 من در کارخانه ایران ترانسفو بودم و در سالن ابزارسازی کار میکردم
یک مهندسی بود به اسم ... که تازه اومده بود. یک روز همین مهندس با نقشه یک قالب پرس اومد پیش من و گفت این رو برای سالن آهنگری بسازید. من هم گفتم چشم. نقشه رو گرفتم و دادم به اوستا کار که ببره واسه ساخت. ولی اوستا کار رفت و بعد 5 دقیقه برگشت. گفت مهندس این نقشه غلطه ؟ گفتم کجاش؟ گفت محصولی که میندازه بیرون از فلان جا جر می خوره. گفتم خوب بادخور بهش بده. گفت نمیشه. آخر سر گفتم خوب حالا نقشه ای که دادن و ما باید بشازیم. دقیقا همینو بشاز و بده بره
همون لحظه زنگ زدم به این مهندس ... و گفتم نقشتون ایراد داره و قطعه درست ازش بیرون نمیاد و غیره . با اعتماد به نفسی که داشت بهم گفت شما کاریت نباشه و لطفا طبق نقشه بسازیدش. من دقیق طراحی کردم.شما ساخت و تولیدیا از طراحی ما ایراد در میارین ؟!!
گفتم اولا من مهندس مکانیک گرایش طراحی هستم و خودم کتیارو تدریس میکنم و ... . بعدشم گفتم شاید اشتباهتون رو بهتون گوشزد کنم تا مرتفعش کنید. حالا که گوش شنوا ندارید دیگه خود دانید
4 روز بعد قالب رو برای واحدشون فرستادم. تو اون سالن قطعات پرس دست پیمانکار بود. اونم نامردی نکرده بود و در حالی که میدیده قطعه بد در میاد با این حال ازش 800 تا زده بود. مهندس ... به خاطر اشتباهش تو طراحی از اون سالن به سالن تعمیرات تبعید شد و من هم به خاطر ساخت سفارشی که میدونستم کار نمیده توبیخ شفاهی شدم
می خوام بگم درسته مهندسی علم میخواد و کارش ذهنی و از این جور حرفا ولی تا وقتی ندونه از علمش به چه شکلی استفاده کنه و از امکاناتی که دور و برشه چطور بهره برداری کنه علمش به دردش نمیخوره
بارها و بارها شده که محاسباتی رو روی کاغذ و در کامپیوتر دقیق دقیق در آوردم ولی به دلیل شرایط کارگاهی و عملی و تفاوت های فاحش تئوری با عملی (حداقل در کشور ما) حاصل کار چیز دیگه ای از آب دراومده
یک مهندس باید با این شرایط آسنا باشه