چون پيروان طريقه جديد معتقد به بازگشت به شيوه قدما بودند در اصطلاح معاصران دوره آنان را در تاريخ ادب فارسي «دوره بازگشت» مينامند.
دوره بازگشت يا دوره تجديد سبك قدما را ميتوان به دو عصر ممتاز منقسم ساخت: دوره اول يعني دوره اي كه از اواسط قرن دوازدهم شروع شده و تا قسمتي از اوايل قرن سيزدهم ادامه يافته است. در اين مدت گويندگان استاد بيشتر سبك شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم را در غزل و قصيده و مثنوي پيروي ميكردند.
دوره دوم از اواخر نيمه اول قرن سيزدهم آغاز شده و دوره ای است كه گويندگان آن در عين پيروي از روش شعراي قرن ششم و هفتم و هشتم به سبك شعراي قرون چهارم و پنجم و ششم هم نظر داشتند مانند هدايت و سروش و فتح الله خان شيباني و محمود خان ملك الشعرا و جز آنان، و فياحقيقة در اين دوره بود كه ثمرات بازگشت ادبي به نحو استيفا گرفته شد و سخن رضا قليخان هدايت آنجا كه به تقليد و پيروي گويندگان معاصر خود از فصحاي مختلف اشاره كرده است، بيشتر متوجه وضع همين دوره اخير است.
«همچنانكه تدريجاً پايه شعر تنزل نمود به تدريج ابواب ترقي گشود. چون آفتاب دولت... فتحعلي شاه ... از مشرق سلطنت شارق آمد طبع مبارك آن شهريار به واسطه وزن فطري به تكميل شعر و شاعري شايق افتاد، جمعي فضلا و فصحا در اين طبقه به هم رسيدند و طيقه قدما را برگزيدند و بدان سبك و سياق بر يكديگر سباق جستند و نقوش طريقه غير فصيحه متوسطين و متأخرين را از لوحه خاطر روزگار فرو شستند، بعضي به طرز خاقاني شيرواني و عبدالواسع جبلي قصائد مصنوعه رنگين مسجع مقفا سرودند و برخي به سياق فرخي و منوچهري شاهراه عذوبت و شيرين مقالي پيمودند، جمعي را هواي قانون حكيم رودكي و قطران در سر افتاد و قومي را سيرت استاد عنصري و امير مسعود سعد سلمان، طايفهيي به روشنايي مشعل حكيم الهي سنائي غزنوي و جلال الدين محمد مولوي معنوي قدس الله اسرار هم در مسالك تحقيق اقتفا خواستند و قافلهيي پيرايه پيروي حكيم ابوالفرج روني و انوري ابيوردي بر تن آراستند، دليري چند در ميدان اقتباس رزميه گرمي از آتشكده طبع اسدي طوسي و فردوسي اندوختند و بيدلي چند در ايوان اكتساب بزميه مستي از خاطر نظامي و سعدي آموختند، گروهي طريقه از رقي و مختاري اختيار كردند و انبوهي به شيوه معزي و لامعي افتخار آوردند و طبقهيي از حكما و فصحاي معاصر در دنبال حكيم ناصر در افتادند و طايفهيي دل به زبان ورزي اديب صابر برنهادند، قليلي شيوه همه آنها را تتبع نموده بهر زباني بياني فرمودند و جمعي جمع كردند در ميان قصيده به سبك بلغاي قديم و غزل به رسم فصحاي جديد...»
روشي كه شاعران دوره زنديه و قاجاريه داشتند در دوره مشروطيت و تا عصر حاضر نيز ميان شاعران استاد سخن سنج معمول و متداول است و از اوايل مشروطيت به بعد تنها برخي از گويندگان كم ارج گرد روشهاي ديگر گشته و هنوز هم در عالم شعر توفيقي حاصل نكرده اند.
بعد از گويندگان معروف عهد زنديه كه نام آنان را پيش از اين آورده ايم چندين شاعر بزرگ در عهد قاجاريه ظهور كرده اند كه همه پيرو روش متقدمين بوده اند. اينان در غزل بيشتر به سعدي و حافظ اقتدا كرده و در مثنويهاي حماسي پيرامون روش فردوسي و مقلدان او گشته و در مثنويهاي بزمي از نظامي پيروي نموده و در قصائد و مسمطات و مقطعات روش شاعران قرنهاي چهارم و پنجم و ششم علي الخصوص عنصري و فرخي و منوچهري و مسعود سعد و سنائي و انوري و خاقاني را مورد تقليد قرار داده اند.
زبان اين گويندگان همان لهجه كهنه است كه شاعران پيش از مغول و عهد مغول داشته اند و توجه به آرايش سخن و رعايت جانب فصاحت الفاظ ميان آنان شايع بوده است و كمتر شاعري را در بين ايشان ميتوان يافت كه به لهجه معول زمان توجه و از آن استفاده كرده باشد.
موضوعاتي كه گويندگان دوره بازگشت بدانها توجه داشتند بيشتر توصيفات، مدح، وعظ و اندرز، مدايح و مراثي معصومين، داستانهاي حماسي تاريخي و ديني، داستانهاي عاشقانه، غزل بوده است.
از خوشبختيهاي شعراي اين زمان تشويقي است كه سلاطين از آنان ميكرده اند مخصوصاً شاهان قاجاري كه در اين مورد ميخواستند به پادشاهان شاعر پرور قديم اقتدا كنند و همين تشويق و نيز وجود مراكز ادبي در شهرهايي مثل تهران و شيراز و اصفهان و مشهد باعث ظهور عده كثيري شاعر استاد در دوره قاجاري شد كه از برخي ديوانها و منظومهاي بزرگ و اشعار غرا به يادگار مانده است.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|