نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 02-04-2009
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درد دل از زبان دلکش بگیم.
در کنار گلبنی خوش رنگ و بو طاووس زیبا
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
از غرورش هر چه من گویم یک از صدها نگفتم
نکته ای در وصف آن سیمین بر رعنا نگفتم
چتر رنگینی به سر داشت
خرمنی گل جای پر داشت
در میان سبزه هر سو
بیخبر از خود گذر داشت
هر زمان بر خود نظر بودش سراپا
رخوتش افزون شد از آن چتر زیبا
بی خبر از کار دنیا
من که خود مفتون هر رنگ و نگارم
هر زمان پابند یک خواب و خیالم
خوش بدم محو تماشا
چو غنچه بسته شد
پرش شکسته شد
خود بدید آن زشتی پا
هر کسی در این جهان باشد اسیر زشت و زیبا
من همان طاووس مستم
چتر خود نگشاده بستم
یک جهان شعر و هنر هستم ولی با صد دریغا
سینه ای بی کینه دارم
قلب چون آیینه دارم
مهد شعر و شور و حالم
اینهمه نقدینه دارم
چتر آن طاووس زیبا سینه بی کینه من
پای آن طاووس رعنا این دل بی دلبر من

(اگر غلط املایی در اشعار هست بر بنده ببخشید از حفظ نوشتم)
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید