از پدرخوانده 1
نگـــاه دن ویـــتو به ســانی
جانی بدنبال گرفتن نقش بازی در فیلمیست اما تهیه کننده رل را به او نمیدهد و حالا او آمده نزد پدرخوانده تا شاید او بتواند برایش کاری کند.افسردگی و ناامیدی جانی موجب عصبانیت پدرخوانده میشود به همین خاطر سعی می کند با یک سیلی و چند جمله حرف،او را از آن حالت خارج کند.
در این لحظه سانی وارد اتاق میشود.پدرخوانده متوجه آمدن او شده و از حرکاتش میشود این طور برداشت کرد که قصد دارد مسیر حرفهایش را عوض کند.با مکثی کوتاه گفتگویش را با جانی ادامه می دهد.
دن ویتو رو به جانی: "وقت واسه خانوادت میزاری؟"
جانی: "بله.زیاد"
دن ویتو:"خوبه.چون مردی که واسه خوانوادش وقت نزاره، مرد واقعی نیست"
در بین ادای این جمله، دن ویتونگاهی کوتاه میاندازد به عقبش و به سمت سانی.وای چه نگاهی!!
بله.سانی!خودشه!طرف حساب اصلیه دن ویتو،سانی ست نه جانی.مثل اینکه پدرخوانده از وضع او مطلع است و میداند که بر خلاف خودش آدم خانواده دوستی نیست و با این حرفها خواسته تلنگری به او زده باشد.در واقع به جانی گفت تا سانی بشنود.
__________________
ما خانه به دوشیم ما خانه به دوشیم تیم اس اس به دو عالم نفروشیم سال 89 تو دربی 69 شیث رضایی دنبال فرهاد بدو آی بدو آی بدو آی بدو آی بدو
|