خدایا امشب اومدم تو این جا باهات حرف بزنم،خدایا شکرت ،اما خدا خستم خیلی خستم ،خیلی وقته کم آوردم ،خدایا من تازه داشتم کم کم خودما پیدا میکردم،داشتم به خودم میقبولوندم که باید بسوزم وبسازم با شرایط ،خدایا حالا که من داشتم فراموش میکردم چرا ،خدایا آخه منم بنده تو هستم،خدایا این بغضی که دارم را آخه کجا برم خالی کنم ،حتی از ترس اذیت شدن پدر ومادرم جرات گریه ندارم دارم خفه میشم ،خدایا چرا اخه چرا،میدونم ناشکرم ،گناهکارم،بدم، اما خدا منم بنده تو هستم ،خدایا خودت به دادم برس خسته شدم خسته
|