نمایش پست تنها
  #14  
قدیمی 02-19-2011
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دو یکه چیم بگرم اتاقی له جای
وتم بکیشم بیلا دنگم نای
دیروز به دنبال پیدا کردن اتاق، به راه افتادم
به خودم گفتم بذار چیزی نگم و همینطوری باشه اوضاع

کم کم چیم در مال مشی مرای
یه ی عفریتی دیم وه ریوارت نای
یواش یواش به خونه مشهدی مراد رسیدم
وقتی در زدم یه پیرزن (عجوزه ای) در رو باز کرد که امیدوارم هرگز سر راهت قرار نگیره!

دمامه ی جادو نیرسیاد و پای
مر فولاد زره بوده قرینی
از هر زن زشتی، زشت تر بود
مگه فقط بتونم بگم شبیه فولادزره بود!

چه بکم...



چو کاور و گرگ و لی رم کردم
یه ی پا ها ته ور سه پا دور گردم
مثلا گوسفند که از گرگ میترسه، ازدیدنش وحشت کردم!
یه قدم به طرفم اومد، سه قدم رفتم عقب!

و هول گیانم سلامی کردم
وت کاری داشتی؟ ناو اطاق بردم
از ترس، سلامش کردم!
ازم پرسید کاری داری؟ منم گفتم که دتبال اطاق می گردم

وت تویسرکانید؟ وتم نه کوردم
وت کورد کوره ی؟ وتم هرسینی
ازم پرسید: تویسرکانی هستی؟ گفتم نه من کوردم
پرسید: کورد کدوم منطقه؟ جواب دادم از هرسین

چه بکم...


وت چن نفرین؟ وتم ده نفر
عده ی پریشان، عده ی خاک و سر
پرسید: چند نفرین؟ گفتم ده نفریم!!!!
یه عده مون پریشانیم و بقیه مون هم بدبخت و خاک بر سریم

غیر از ربابه و عمه ماه پرور
زبیده و ملوک، نصرت و کشور
....

نیمتاج و تاجی عشرت و خاور
کُره بوچکله، خوم و یه ژنی
...
پسر کوچیکم و خودم و خانومم

چه بکم...


چو پشی له شون بوی پیاز داخ
یه ی هفته گردیم مال و مال سراخ
مثل گربه که دنبال بوی پیاز داغ میگرده،
یک هفته تمام دنبال خونه گشتم من

له سنگ معدن تا پشت چوار باخ
تیمچه و چنانی تا برزه دماخ
از.....
....

کس و پیم نیاد یه ی دانه اطاخ
ودیند، یسه؟ رسم هاو دینی؟
هیچکس به من یه دانه اتاق هم نداد
تورو به دینت قسم، رسم هم کیشی و هم دینی اینه؟

چه بکم.....


یه ی فرشی داشتم مینسته جل شال
باو پالان بی ارای یابو آل
یه فرشی داشتم از بس بیریخت و کهنه بود عین پالان خر
اصلا فقط برای استفاده بعنوان پالان خوب بود!

چوار قیمت خوی هر دامه حمال
هفته یه ی کوچه، چوار روژ و یه ی مال
(معنی این قسمتو نمیدونم...)

دویکه دامی شان علی آقا دلال
وتم ییش بفروش نیتوام بمینی
دیروز دادمش به علی آقای دلال
بهش گفتم اینم برام بفروش، نمیخوام دیگه داشته باشمش

چه بکم....


یه ی کُری دیرم چوار سال و نیمه
بیچاره و بدبخت له بانی بیمه
یه پسر کوچولویی دارم چهار سال و نیمشه
برا بزرگ کردمش خیلی بدبختی کشیدم

رنگ زرد و ضایف شکل یتیمه
هرچی درارم ارای حکیمه
رنگ پریده و ضعیف شده مثل یتیمای بیچاره
و هرچی که در بیارم خیلی براش با ارزشه

هر کس کجک خی ایشن کریمه
کریم، ابوالفضل رانت بشکنی
(معنی اینجام نمیدونم!)

چه بکم...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید