نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 12-11-2009
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مهر هفتم


فيلمساز صاحب سبك سوئدي، اينگمار برگمن در اتوبيوگرافي خود در سال ۱۹۸۷ تحت عنوان «فانوس جادويي» تنها دوبار از معروف ترين اثر سينمايي اش «مهر هفتم» ياد مي كند و پيش از آن كه به طور خيلي گذرا به محدوديت زماني خود براي ساخت آن و بودجه ناچيز اين فيلم اشاره كند «مهر هفتم» را يك اثر متفاوت كه به آن دلبستگي خاصي دارد و آن را در شرايط دشوار و از سر غليان شور و سرزندگي درخود ساخته است، توصيف مي كند. با چنين تعريف نه چندان پرمايه اي از «مهرهفتم» كه ۵۰ سال پيش ساخته شد و جايزه هيأت داوران جشنواره كن را برد هيچ كس فكر نمي كند كه اين فيلم نقطه عطفي را درتاريخ سينما رقم زده باشد چه برسد به آن كه بخواهد آن را تغيير داده باشد. برگمن مبدع سينماي هنري اروپا نبود (نئورئاليست هاي ايتاليا همچون روسليني و دسيكا پيشگامان آن بودند) اما «مهر هفتم» سينما را به مثابه رسانه و ابزاري معرفي كرد كه مي توانست در زندگي، مرگ و دل نگراني اگزيستانسياليستي تأمل و تعمق كند. اگر «دزد دوچرخه» دسيكا روحيه بخش و سرگرم كننده بود «مهر هفتم» به هيچ وجه اينگونه نبود. اين فيلم يك نمايش سياه و سفيد غمبار اخلاقي از اسكانديناوي قرون وسطي بود كه آدمهاي جدي از سرتاسر دنيا به ديدن آن شتافتند و براي ديدن آن نيز مي بايست جدي مي بودند.
داستان «مهرهفتم» (كه عنوان آن برگرفته از كتاب مكاشفه يوحناي رسول است) در عصر شيوع طاعون يا مرگ سياه در اروپا كه مردم فوج فوج قرباني آن مي شدند، مي گذرد. يك شواليه به نام آنتونيوس بلاك (مكس ون سيدو) كه با ملالت از جنگ هاي صليبي بازگشته است با مرگ كه چهره اي سپيد دارد و لباسي كلاهدار به تن كرده است و به دنبال او آمده است رودررو مي شود. آنتونيوس بلاك براي به تعويق انداختن اجل اش و همچنين برخورداري از فرصتي هرچند كوتاه براي نشان دادن نمونه هايي از خوبي انسانها به مرگ به او پيشنهاد بازي شطرنج را مي دهد. اما درنهايت حاصل كار عبث است.
اينگمار برگمن فيلم خود را «متفاوت» خوانده بود و در جاي جاي «مهرهفتم» مصداق هاي عيني دارد. صحنه هايي كه در آن گروهي از بازيكنان درحال سفر نشان داده مي شوند ضعيف و كسالت بار هستند و حتي معروف ترين تصاوير بصري آن در قيد و بند «زمان» نيستند. آنتونيوس بلاك و مرگ درحال شطرنج بازي در ساحل و رقص نهايي مرگ در قالب يك گروه شش نفره بر فراز يك تپه بادگير و با هدايت خود مرگ كه داسي را حمل مي كند.
اين تصاوير آنچنان با فرهنگ اروپا عجين شده اند كه حتي براي آنهايي كه هرگز «مهرهفتم» را نديده اند قابل شناسايي اند. آنها تاكنون موضوع هجوهاي سينمايي، تلويزيوني و حتي عروسكي بسياري بوده اند و همچنين به فيلمسازان آوان گراي امروزي الهام بخشيده اند. بارزترين آنها وودي آلن بوده است كه در دو فيلم خود به نام هاي «عشق و مرگ» و Deconstructing Harry به اين فيلم مهم برگمن اشاره كرده است. اين كارگردان، بازيگر آمريكايي درباره او گفته است: «برگمن با فيلم «مهر هفتم» شاخص ترين فيلم با موضوع مرگ را ساخته است و من شخصاً هيچ وقت نتوانسته ام استعاره اي به زيبايي استعاره او بيافرينم». جان بوزمن و تري گيليام نيز هر دو به تأثيرگذاري «مهر هفتم» بر آثارشان اذعان داشته اند. پل ورهوون گفته است: «مهر هفتم باعث شد متوجه شوم كه فيلم مي تواند هنر باشد و از همين رو تشويقم كرد تا كارگردان شوم. اين فيلم يكي از مهم ترين و تأثيرگذارترين فيلم هايي است كه در تاريخ سينما ساخته شده. نكته جالب تر در مورد اين فيلم اين است كه به جز حضور پرجذبه «ون سيدو» در آن ـ كسي كه اين فيلم يكي از نخستين تجربيات همكاري هاي بي شمار آتي او با برگمن شد ـ «مهر هفتم» در ميان انبوه آثار سينمايي برگمن يك فيلم استثنايي است كه خيلي اتفاقي ساخته شد. اين كارگردان هميشه مي دانست كه شانسش براي ساخت چنين فيلمي محدود خواهد بود. او فيلمنامه را به «Svensk Filmindustri» كه در آن زمان بودجه مالي لازم براي ساخت تمامي فيلم هاي سوئدي را تأمين مي كرد تحويل داده بود و آنها اين پروژه را رد كردند اما در سال ۱۹۵۵ كه فيلم «لبخندهاي شب تابستاني» او جايزه هيأت داوران جشنواره كن را كسب كرد خريداران خارجي به سراغ آن آمدند. در كن بود كه برگمن ديداري با مدير سرزنده «Svensk Filmindustri» «كارل اندرس ديملينگ» داشت و فيلمنامه «مهر هفتم» را با اين پيام در دستانش گذاشت: «حالايا هيچ وقت، كارل اندرس» ديملينگ حاضر شد آن را بسازد اما شرط و شروط هايي براي آن وضع كرد: اين فيلم بايد حداكثر در ۳۶ روز فيلمبرداري مي شد و ارزان هم تمام مي شد. «مهر هفتم» آنگونه كه ديگران پي برده بودند فيلمي نبود كه بتواند به راحتي به فروش رود.
به خاطر همين سختگيري ها و قيد و بندهاي حرفه اي يكي از مهم ترين صحنه هاي تاريخ سينما دقيقاً همان چيزي نيست كه به نظر مي آيد. صحنه رقص مرگ در پايان روز و پس از آن كه عوامل صحنه وسايل خود را جمع و بازيگران صحنه را ترك گفته بودند كليد خورد. در پايان آن روز بود كه برگمن متوجه ابرسياهي در آسمان شد و به نظرش رسيد كه همين مي تواند سكانس بسيار زيبايي را بيافريند. او ترديد نكرد و همان موقع عده اي از عوامل صحنه باقي مانده و جمعي از جهانگردان را گرد هم آورد تا اين صحنه را فيلمبرداري كند. به آنها لباس افرادي را پوشاندند كه محكوم به مرگ بودند و به دستور كارگردان از سر اجبار رقصيدند. آنها دقيقاً نمي دانستند كه دور و برشان چه مي گذرد.
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید