سلام دووسه تان!
من عاشق این شعر و شاعرش و فیلمشم!
اگه بشه دوس دارم این تایپیک رو ادامه بدم، با کسب اجازه از محضر اساتید. به خوبی ادمین گرامی نمیتونم به فارسی برگردونم شعرارو، لطفا همکاری کنید.
سر شو تا صب هر جیره ی در تیه ی
مشی رضا چود، خالو صفر تیه ی
از سر شب تا خود صبح مدام این در باز و بسته میشود و صدایش آزارم میدهد
یه بار مشهدی رضا میره، یه بار دایی صفر میاد
مشی فرج خان له دینور تیه ی
اوسا امید خان گرد چوار خر تیه ی
مشهدی فرج خان از دینور میاد و
اوستا امید خان با چهار تا خر میاد(بعد به من میگن برا چی موقع خوندن این شعر میخندی!)
کر ساو مال و بار شر تیه ی
دیرم از در واز مینی
پسر شر فروش صاحب خانه هم از راه میرسد
از باز بودن در خوشم نمیاد و همین باعث بروز دعوا و میشه
چه بکم...
بازوم و غصه بیه سه بال سگ
اقبالم پست تر و اقبال سگ
(خیلی حال بدی داره!) میگه از بس غصه خوردم...
بخت و اقبال سگ از من بهتره
هاتمه دنیا من و سال سگ
شویل نیه خه فم من و قال سگ
اونقدر بد شانس و بد بختم چون در سال سگ به دنیا اومدم
شبا از سر و صدای سگ (شاید منظورش سگ صفت هم باشه نمیدونم) خوابم نمیبره
نسم شو اوشم خوش وه حال سگ
نه کرامال دی نه پالتو سینی
نصفه شبا با خودم فکر میکنم: خوش به حال و روز سگ...
نه اجاره خونه میده نه احتیاج به لباس جدید داره
چه بکم...
جرگم سوراخه چو لانه ی زمور
بسکه شنفم (تو کتاب نوشته شنوم ولی شنفم بهتر نیس؟) قصه ی جور وا جور
دلم مثل کندوی زنبور سوراخ سوراخه
از بس که حرف و حدیث مختلف میشنوم
روحم دی خستس و فرمان زور
و کُرم اویشن خر بی شعور
روحم از شنیدن حرف زور دیگه خسته شده
به پسرم بد و بیراه میگن چون زندگی خوبی نداریم...
صب له خو السی صورتت نشور
لی آو لوله فره رشنی
صبح ها که برا شستن دست و صورتش به طرف آب میره بهش میگن (صاحبخانه) صورتتو نشور
تو آب زیادی مصرف میکنی
چه بکم....