موضوع: سهراب سپهری
نمایش پست تنها
  #24  
قدیمی 09-20-2011
Red آواتار ها
Red Red آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Aug 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 159
سپاسها: : 136

306 سپاس در 164 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Red به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پيغام ماهي ها

رفته بودم سر حوض
تا ببينم شايد، عكس تنهايي خود را در آب
آب در حوض نبود.
ماهيان مي گفتند:
(( هيچ تقصير درختان نيست.
ظهر دم كرده تابستان بود،
پسر روشن آب، لب پاشويه نشست
و عقاب خورشيد، آمد او را به هوام برد كه برد.
***
به درك راه نبرديم به اكسيژن آب.
برق از پولك ما رفت كه رفت.
ولي آن نور درشت،
عكس آن ميخك قرمز در آب
كه اگر باد مي آمد دل او، پشت چين هاي تغافل مي زد،
چشم ما بود.
روزني بود به اقرار بهشت.
***
تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت كن
و بگو ماهي ها، حوضشان بي آب است.))
***
باد مي رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا مي رفتم.
*****
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Red سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید