نمایش پست تنها
  #42  
قدیمی 02-21-2012
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سوپ اسفناج

نقل قول:
نوشته اصلی توسط shokofe نمایش پست ها
يكي از خوشمزه‌ترين غذا ها در زمستان سوپ است

.سوپ اسفناج


مواد لازم براي 4 نفر:
- نیم کیلو برگ اسفناج
- نیم پيمانه آب
- 2 عدد پياز (ريز خرد شود)
- 2 قاشق سوپ‌خوري كره
- 3 قاشق سوپ‌خوري آرد سفيد
- يك پيمانه خامه
- نمك و فلفل سياه به مقدار لازم
- 2 عدد تخم‌مرغ پخته براي تزئين

طرز تهيه:
1 – آب را در قابلمه‌اي بريزيد و روي شعله اجاق گاز قرار دهيد تا به جوش آيد. سپس اسفناج را به همان حالت درسته به آن اضافه كنيد و مدت 5 تا 6 دقيقه حرارت دهيد تا بپزد.

2 – برگ اسفناج پخته شده را از داخل آب بيرون آوريد و در دستگاه خردكن يا غذاساز آن را به پوره تبديل كنيد. قابلمه حاوي آب را نيز كنار بگذاريد.

3 – كره را داخل تابه‌اي بريزيد و روي شعله اجاق گاز قرار دهيد تا آب شود. سپس پياز خردشده را در آن تفت دهيد تا طلايي رنگ شود.

حالا پيازداغ را از روي اجاق برداريد و پس از اضافه كردن آرد، دوباره روي شعله اجاق گاز به مدت يك الي دو دقيقه حرارت دهيد تا آرد نيز سرخ شود.

4 – مخلوط پيازداغ و آرد سرخ‌شده را به آبي كه اسفناج در آن پخته شده است، افزوده و روي شعله اجاق گاز قرار دهيد تا دوباره به جوش آمده و كمي غليظ شود.

پس پوره اسفناج و خامه را به آن اضافه كرده و مدتي حرارت دهيد تاسوپ جا افتاده و غلظت مناسبي پيدا كند.
در اين فاصله، نمك و فلفل موردنياز را به سوپ اضافه كنيد. در ضمن، تخم‌مرغ‌ها را هم در قابلمه كوچكي آب‌پز كنيد. در پايان،سوپ را در ظرف مورد نظر براي سرو بريزيد و تخم‌مرغ‌هاي پخته را هم با چاقو به دو نيم كرده و روي سوپ قرار دهيد.

نوش جان


با تشکر از شکوفه خانم
من این سوپو درست کردم، سوپ بسیار مقوی و خوشمزه ایه
توصیه میکنم همونطور که در قسمت مواد گفته شده حتما فقط از برگ اسفناج استفاده بشه چون وجود ساقه ممکنه میکس کردنو کمی مشکل کنه، مقدار خامه هم کمتر باشه بهتره، میتونید خامه رو کم کم اضافه کنید تا حدی که به طعم مطلوب برسید
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید