«وحدت کرمانشاهی معروف به حافظ کرمانشاهی»
آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مساله ی عشق نیست در خور شرح و بیان
به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را
دامن خلوت ز دست کی دهد آنکو که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را
دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر
رفتم و کردم تمام سیر مقامات را
جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را
غیر خیالات نیست عالم و ، ما کرده ایم
از دم پیر مغان رفع خیالات را
خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی میکنند سیر سموات را
در سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز
از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را
وحدت از این پس مده دامن رندان ز کف
صرف خرابات کن جمله ی اوقات را
جناب طهماسب قلي خان كرمانشاهي متخلص به "وحدت" از خوانين محترم ايل كلهر بوده اند .ايشان در ابتداي جواني به خواندن علوم ديني و ادبي در مدرسه ي حاج شهباز خان مشغول بود و در همان مدرسه تحت تربيت معنوي شخصي بنام آقا ميرزا حسن مشغول رياضت بود و سپس باتفاق وي به كربلا و تربت حسيني سفر كرد .در كربلا استادش رحلت كرد و اين واقعه باعث تاثر و تالم روحي مرحوم وحدت شد .وي در همان حرم حضرت اباعبدالله الحسين ع متوجه و تمناي راهنمائي از آن تربت پاك كرد ناگاه قدري تربت در پاي ضريح افتاده برداشته و با احترامات لازمه آنرا حفظ نمود و دريافت كه بايد به كرمانشاه مراجعت نمايد.
وي پس از مراجعت به ايران به همدان رفته و در خدمت دائي بزرگوار خود
جناب آخوند ملا ولي الله همداني كه از مشايخ سلسله ي نعمت اللهي و از خدمت رسيدگان
جناب حسينعليشاه اصفهاني قدس سره بود - ولي در انزوا زندگي ميكرد و عليرغم اينكه اجازه ارشاد داشت دستگيري نميفرمود و به ديگران ارجاع مي داد- رسيده و به شرف ورود در سلك طريقت و فقر مفتخر گشت و در اينراه با مرحوم
عمان ساماني (صاحب مثنوي عالي عرفاني و عاشورائي گنجينة الاسرار) رفيق راه شد. وي سالها در تحت تربيت ملا ولي الله همداني قرار داشت و پس از وفات ايشان به تهران رفت و در مسجد آقا محمود كرمانشاهي در حجره ائي متجاوز از سي سال مقيم بود و در رمضان هزار و سيصد و يازده رحلت فرمود و در صحن ابن بابويه به خاك سپرده شد. روحش شاد
دانلود دیوان شعر