یک چرخش ساده تقدیر - A Simple Twist Of Fate
یک چرخش ساده تقدیر - A Simple Twist Of Fate
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : تاچاستون پیکچرز
کارگردان : گیلیس مکینن
فیلمنامهنویس : استیو مارتین، با الهام از رمان سیلاس مارنر نوشته جرج الیوت.
فیلمبردار : اندرو دان.
آهنگساز(موسیقی متن) : کلیف ایدلمن.
هنرپیشگان : استیو مارتین، گابریل برن، لارا لینی، کاترین اوهار، استیون بالدوین، آلانا آستین و آلیسا آستین.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۰۶ دقیقه.
"مایکل مکان" مبلساز (مارتین) که از همسرش جدا شده، به خانه تاریکی در شهرکی در ویرجینیا پناه میبرد و در حالی که بیش از پیش در خود فرو رفته، تبدیل به موجود مال دوستی میشود که فکر و ذکرش جمع کردن سکههای طلاست. از طرف دیگر، "جان نیولند" (برن)، سیاستمدار محلی، برادری دردسرساز بهنام "تانی" (بالدوین) دارد که با اعمال خود آبروی او را به خطر انداخته و دختر نامشروعی، که مادرش معتاد است. "تانی" که دنبال راه و بهانهای برای فرار میگردد، سرزده وارد خانه "مکان" میشود و سکههای طلای او را میدزدد. در شب انتخابات، زن معتاد که بیهوده منتظر "تانی" است که برایش پول بیاورد، سعی میکند خود را به خانه اربابی "جان" برساند ولی در کولاک برف، بنزین تمام میکند و در راه میماند. او در حالی که دخترش را بغل کرده، خود را تا نزدیک خانه "مکان" میرساند و همانجا از حال میرود. بچه خود را به خانه میرساند ولی "مایکل" با جسد یخزده مادر روبهرو میشود. "مایکل" ورود بچه را خوش یمن تلقی میکند و تصمیم میگیرد او را به فرزندی قبول کند و اسم او را "ماتیلدا" میگذارد و حس مسئولیت، او را از موقعیتی که در آن گرفتار شده، بیرون میکشد...
٭ این فیلیم است که مقدمه افسانهوارش را از رمان سیلاس مارنر جرج الیوت گرفته و با این حال تمام مدت، نیمه واقعگرا باقی میماند. فیلمنامه مارتین در مرحله اول حوادث ملودراماتیک و "ویکتوریا"ئی بیش از حدی را ترتیب میدهد و از آن پس مصمم است که متکی به شخصیت و رها از قید کنش باشد. این کار را هم گهگاه با موفقیت انجام میدهد. مثل اکثر فیلمهائی که چندین مرحله از زندگی یک کودک را نشان میدهند، سالهای بین مرگ مادر "ماتیلدا" و رسیدن "ماتیلدا" به دهسالگی بیمناسبت مینمایند. انگار فقط قرار است "مایکل مکان" / مارتین را پدری فوقالعاده و "ماتیلدا" را دختر بچهای خوب بار آمده نشان بدهند. با این حال بسیاری از لحظات غریب فیلم، توأم با حس شگفتی یک بچه، را رابطه آن دو به بار میآورند (مثل صحنه مارتین با بالون هواشناسی و استفاده او از آن برای جلوگیری از سقوط "ماتیلدا") در اینگونه صحنههاست که حضور مکینن حس میشود. مکینن پشت یک سطح ظاهری اغلب احساساتی، نشانههای فضائی ناگوار و ناملایم را میگستراند که بر عمق لطمهای که "مکان" خورده دلالت دارد. وقتی عناصر کمدی مارتین طی بازی کردنش با "ماتیلدا" بروز مییابند، فقدان کنترل آشکارتر میشود. گاهی کار مارتین به درد فیلم میخورد و گاهی نه. و این مشکلی است که از کوشش مارتین برای خلق یک نقش جدی برای خویش مایه میگیرد.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|