نمایش پست تنها
  #27  
قدیمی 03-07-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض قصه عشق آریانای جوان + عکس

قصه عشق آریانای جوان

من سرم توی کار خودم بود ...


بعد یه روز یه نفر رو دیدم ...


اون این شکلی بود !




ما اوقات خوبی با هم داشتیم ..


من یه کادو مثل این بهش دادم


وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!


ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ..



و این وضع من توی اداره بود ..

وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ..


و من اینجوری بهشون جواب می دادم ..


اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..


و من اینجوری بودم ...


بعدش اینجوری شدم ...



احساس من اینجوری بود ..


بعد اینجوری شدم ...



بله .. آخرش به این حال و روز افتادم ...


پدر عاشقی بسوزه !




منبع:کتاب خاطرات آریانا

__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )

ویرایش توسط Omid7 : 03-07-2010 در ساعت 09:37 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید