نمایش پست تنها
  #17  
قدیمی 10-09-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عاشقانه

شعر ِ باران



« اي تقدير من! » و « شعر ِ باران » عنوان دو غزل از "راحله يار" شاعر افغانستاني ساكن كشور آلمان است كه باهم مي خوانيم.






اي تقدير من!



آتشي افتاده امشب در دل دلگير من

گرم مي ريزد به رويم اشک بي تاثير من



اي دل آزاده! اي زنجيريي سوداي عشق!

شعله بودم آب گشتم تا شدي درگير من



عشق مي جوشد به رگ هاي تنم با سرکشي

آب مي سازد دل ِ سرحلقه ي زنجير من



هرقدر آتش به کف داري بزن بر سينه ام!

اي محبت! اي رسول عشق! اي تقدير من!



شکوه بيجا مي کند طبع سخن ناسنج دل

تا ابد بايد بسوزد قامت تصوير من...
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید