نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 01-09-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض لالایی ها؛ نخستین شعر های نا نوشته ی زنان ::

لالایی ها؛ نخستین شعر های نا نوشته ی زنان ::






«لالایی» نخستین پیمان آهنگین و شاعرانه ای است که میان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است، نا مریی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پوید و تأثیر جادویی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گیرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. و این آرزوها آنچنان بی تشویش و ساده بیان می شوند که ذهن شنونده در اینکه آنها آرزو هستند یا واقعیت، بی تصمیم و سرگردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود و حتا گاه خدا هم در برابر این شدن در می ماند.


«لالایی» ها در حقیقت ادبیات شفاهی هر سرزمینی هستند، چرا که هیچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالایی و لحن ویژه ی آن – از روز نخست - برای روان زن تدارک دیده شده.

زن اگر مادر باشد یا نباشد، لالایی و لحن زمزمه ی آن را بلد است و اگر زنی که مادر نیست در خواندن آنها درنگ می کند، برای این است که بهانه ی اصلی خواندن را فراهم نمی بیند، اما بی گمان اگر همان زن بر گاهواره ی کودکی بنشیند، بی داشتن تجربه ی قبلی، بدون اینکه از زمینه ی شعر و آهنگ خارج شود، آنها را به کمال زمزمه می کند. گوِیی که روان مادرانه از همان آغاز کودکی به زن حکم می کند که گوشه ای از ذهنش را برای فراگیری این ترانه های ساده، سفید بگذارد.


شاید بتوان گفت که لالایی ها طیف های رنگارنگی از آرزوها، گلایه ها و نیایش های معصومانه ی مادرانه هستند که سینه به سینه و دهان به دهان از نسل های پیشین گذشته تا به امروزیان رسیده و هنوز هم که هنوز است، طراوت و تازگی خود را حفظ کرده اند، بگونه ای که تا کنون هیچ ترانه ی دیگری نتوانسته جایشان را بگیرد.
در حقیقت لالایی ها – این دیر پا ترین ترانه های فولکلوریک- آغاز گاه ادبیات زنانه در پای گاهواره ها هستند که قدمت شان دیگر تاریخی نیست، بلکه باستان شناختی است.



از دو بخشی که هنگام خواندن یک لالایی به دست می آید؛ یعنی - آهنگ و شعر- آهنگ به کودک می رسد و شعر از آن ِ مادر است . زیرا آنچه از نظر شنیداری برای کودک گاهواره ای دارای بیشترین اعتبار است. ضرب آهنگ لالایی است، وگرنه همه می دانیم که شعر لالایی زبان فاخری ندارد و تازه اگر هم داشته باشد، کودک گاهواره ای آن را دریافت نمی کند. تنها زمزمه و لحن گیرای مادر است که کودک را محظوظ می کند و او را می خواباند. مادر چه خوش صدا باشد و چه نباشد، کودک با زمزمه ی او الفتی به هم می زند و لحن او چون جویباری در گوش های کوچکش حظّ ّ و طراوت می ریزد.

از طرفی دیگر تجربه نشان می دهد که کودکان با اینکه با لالایی بزرگ می شوند، هرگز شعر آن را یاد نمی گیرند و کلا ًذهن خود را موظف به فراگیری لالایی نمی کنند و زمانی هم که به حرف می آیند، هرگز لالایی را به عنوان ابزار خیال خود به کار نمی گیرند. حتا دختران هم هنگام خواباندن عروسک خود، برایش لالایی نمی خوانند، بلکه بیشتر سعی دارند که روی او را بپوشانند و به او امنیت بدهند. زیرا در هنگام بازی بیشتر می خواهند عروسک را در یابند، نه اینکه او را بخوابانند. اما اگر همین دخترکان بخواهند خواهر یا برادر کوچک تر خود را بخوابانند، بر اساس داشتن روان اسطوره ای مادرانه - حتما ً برایش لالایی می خوانند.

آهنگ لالایی ها نیز تناسب مستقیم با نوع گاهواره و وسعت تاب آن دارد و چون نوع گاهواره در شهر های ایران مختلف است، از این رو لحن زمزمه ی مادران نیز متناسب با آن متفاوت می شود. مثلا ً گاهواره هایی که در جنوب و نقاط مرگزی ایران برای خواباندن کودک بکار می رود، «ننو » نام دارد که بی گمان این واژه، از کلمه ی ننه گرفته شده چون گاهواره را مادر دوم کودک نیز می گویند.

ننو ها را می بندند. چنانکه یک لالایی ملایری هم می گوید:

«لالالالا کنم ایواره وختی/ للوته بونم ، شاخ درختی»
که در مجموع یعنی غروب هنگام تو را لالایی می گویم و للویت( = نانو = ننو » را بر شاخه ی درختی می بندم. (ترانه و ترانه سرایی ،ص ۱۸۶ ). برای بستن ننو در اتاق معمولا ً دو میخ طویله ی بزرگ به دو زاویه ی روبروی هم، به دیوار اتاق می کوبند و گهواره را که معمولا ً از جنس چرم یا پارچه ی سختی است، با طناب های محکم عَلَم می کنند. وسعت تاب این گاهواره بسیار زیاد است. یعنی با یک تکان دست، از این سوی اتاق تا آن سوی دیگر تاب بر می دارد و گاه صدای تاب گهواره و حتا صدای کلیک میخ طویله با زمزمه ی لالایی می آمیزد، که حال و هوای خوشی بوجود می آورد.

اما گاهواره های شمالی که به آنها گاره (= گهواره ) می گویند، از چوب است و زیر آن حالت هلالی دارد و تقریبا ً هم سطح زمین است. تکان های «گاره» کوتاه و پشت سر ِ هم و مقطع است.

اما بخش دوم یعنی شعرلالایی از آن ِ مادر است، زیرا مادر با خواندن لالایی در حقیقت با کودک گاهواره ای خود گفتگو می کند و اگر چه می داند که او سخنش را نمی فهمد، اما همین قدر که کودک به او گوش فرا می دهد برایش کافی است. شعر های لالایی ها اگر چه بسیار ساده هستند و گاهگاهی هم از وزن و قافیه خارج می شوند، اما از نظر درون مایه ی احساسی بسیار غنی و همو اره حامل آرزوهای دور و نزدیک مادر اند و از نظر مضمون نیز چندان بی زمینه نیستند.

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید