رفتی و بر دلم داغی گذاشتی
و بر پیشانی ام مُهر اندوه
برای تو، رفتن، یعنی سفری تازه
و برای من، انبوه خاطرات شیرینی که تلخ می شوند
رفتی امّا هنوز زندگی ادامه دارد
هنوز روزها، شب می شوند
امّا، دیگر شبی به صبح نمی رسد...
__________________
میانِ غربتِ خاموشِ رهگذر
و تنهای مانده از سفر
یک پنجره
فاصله است...
|