نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 03-14-2010
Zagros.p آواتار ها
Zagros.p Zagros.p آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: Iran
نوشته ها: 290
سپاسها: : 0

111 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Zagros.p به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مشاهیر و بزرگان كرد در عرصه های مختلف

ژین نامه و شیعری قانع


قانع شاعر بزرگ و آزادیخواه کردستان می گوید و از دین از خدا از عشق و از
از وطن ....از وصف کوه و بستانش تا آداب و رسوم و مردمانش...
زندگی این شاعر پرآوازه ی کورد با ناکامی و تلخی شروع می شود .
او در سال 1898 بعد از 14 خواهر چشم به این دنیای فانی مینهد ..پدرش در حالی که
تنهاپسرش 40 روز بیشتر ندارد او را تنها میگذارد و به ابدیت میپیوندد.
این کودک ناکام در همان اوایل کودکی مادرش را نیز از دست میدهد،و فامیلها و عمو هایش به او کم
مهری می کنند!!
اما این کودک تنها چگونه شب را به صبح و صبح را به شب میدوزد!با کدامین نخ و کدامین سوزن!!
هیچ جای شرم نیست اگر بگویم روزها را با بچه ها در کوچه ها می گذراند و شب هارا
کنار تنورها سر بر بالین مینهاد!
تا عاقبت با وجود فامیلی دور (ئاغا سه ید حسین خه لکی دیی چور له ناوچه ی مه ریوان)
پا به جهان دیگه ای مینهد.سید حسین قانع را نزد خود می برد و به حجره می فرستد تا خواندن و
نوشتن بیاموزد و همچنین درس فقیهی و ماموستایی را نیز به یاری ایشان می آموزد
قانع قبل از این که به تمامی خواندن و نوشتن بیاموزد گهگاهی شعرهای با درون مایه ی
سرزنش و سرزنش کاری می سراید و شاید بیشتر وقت خود را صرف شعر خواندن و ادبیات می کند .
و از این چشمه ی فوران می نوشد و خویشتن را سیراب می کند.
هنگامی که شعله های اولین جنگ جهانی به مریوان میرسد بسیاری از ادیبان و بزرگان آن زمان بدون
آگاهی از استراتژی و هدف جنگ شروع به تبلیغ آئین دینی و خداپرستی می کنند،
قانع نیز یکی از همان ادیبان است و به همین خاطر کم کم از سرزنشکاری دور می شود
و شعر هایش بوی دینی و مذهبی به خود می گیرند:

یا موحــه مه د لیو به بارو دل به بوریانم مه کــــه
ئه ی ره ئیسی هه ر دوو دنیا،دیده گریانم مه که

بعد از این ماجراها هوای خواند و گشتن در شهرهای کردستان شاعر جوان ما را راهی
"سنندج و سابلاخ ( مهاباد ) و شنو و سقز و هولیر و کویه و کرکوک و سلیمانی و بیاره "می کند و
عاقبت به مریوان باز می گردد و برای همیشه دست از آن می کشد...
بعد از اتفاقاتی که ما را یارای گفتن آن نیست شور وطن پرستی در درون شاعر آزاده ی ما
می جوشد و او را به سوی سروده ها و شعر های میهن پرستانه می کشد.
قانع به بیماری تنگ نفسی دچار می شود و سرانجام به خاطر همین بیماری از دنیا می رود
زندگی قانع پر از فراز و نشیب ها و عقاید و احساسات خاص اوست که در اینجا رخصت بار
سفر میبندد و مارا از گفتن آنها محروم می کند.

در پایان به انتخاب خود چند بیت از قانع را که گویای حس او نسبت به وطن و کوردستان است
به شما دوستداران فرهنگ و ادب کورد تقدیم می کنم :

کورده وه سفی کوردستانت ،خوشتره تا سه د کیتاب
سیـــــاچه مانه خوشتره بو تو هه تا چه نگ و روبـــاب

*****
هه وری به ختی کوردستانه شیوه ن و گریان ئه کا
ناله نالی کورده کانه جه رگ و دل بوریان ئــــــه کــا

*****

ئه ی وه تــه ن!ده ردت له دلما زامی سه د خه نجه ر ئه کا
بو برینی جه رگی له ت له ت ،ئیشی سه د نه شته ر ئه کا

*****
ئه ی وه ته ن ! بو بووی به شــــاری مور و تـــاری عه نکه بــــــوت
ئه ی وه ته ن ! بو بی سه فا و به زمی! له به ر چی رووت و قووت

*****
ئه ی وه ته ن ! یاخوا بژیــــت بو ئیــفتـــخاری قانعــــی
قانعیش یاخوا بژی، چوون سه نعه تی گه و هه ر ئه کا

ویرایش توسط behnam5555 : 08-06-2013 در ساعت 06:34 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Zagros.p به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید