نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 05-21-2011
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خلاصه من به درازا انجامید و چند روز پیش این تاپیک رو نیمه کاره رها و حذف کردم تا اینکه دوباره فیلم رو ببینم اما دوستان نامه دادند که به همین سبک و سیاق بنویسم و ادامه بدم متاسفانه هنوز نتونستم برای بار دوم فیلم رو ببینم و ممکنه قسمتهایی از اون رو هم فراموش کرده باشم .


داستان اینطور ادامه پیدا میکنه که راضیه در خونه نادر شروع به کار میکنه از طرف سیمین که خواهر شوهرش رو میشناخته انتخاب میشه تصور اولیه ش این بود که سیمین هم در اون خانه خواهد بود و تنها نیست در خانه یک مرد و پیش شوهر خودش کمتر مورد شماتت قرار میگیره اما سیمین خانم شال و کلاه کرده بود و داشت میرفت اما به راضیه این اطمینان رو داد که نادر مرد چشم پاکیه (خود نادر بعدها میگه خانم من شما رو که اصلا نمیدیدم تا میومدید میرفتم و وقتی هم میومدم میرفتید ... )
در روز اول مشخص شد که کار سنگین خواهد بود باید پدربزرگ رو تمیز کنه دستشویی حمام ببره و این کار یه زن نیست کار یه زن حامله هم نیست ...
نادر بر میگرده روز اول از سر کار
خانم معلم (مریلا) میاد خونه نادر که به ترمه درس خصوصی بده
راضیه اعتراض میکنه که راهم دوره و نمیتونم بیام امروزم رو حساب کنید از فردا نمیام نادر میگه من به خاطر شما یه نفر رو جواب کردم چرا زودتر نگفتین ..
راضیه میگه مگه شما گفتین باید ایشون رو دستشویی ببرم ..

نادر تازه میفهمه که پدرش از دیروزی که سیمین از اون خونه رفته پدرش دیگه تکلم نمیکنه و دستشوییش رو خودش نمیره و...
بنابراین قبول میکنه پول راضیه رو میده و از جلوی دوربین میره کنار نباید الان جلوی دوربین باشه .
راضیه هم که نزدیکی های خانم معلمه و یه خش و بش با هم کرده اند و در مورد شکم و بچه و زایمان و دکتر و ... حرفهایی میزنن
و مریلا به راضیه شماره و ادرس یه دکتر زنان (یا سونوگرافی) رو میده ...
راضیه از خونه میره بیرون چند لحظه برمیگرده به نادر میگه شوهرمم بیکاره میتونه کارای پدرتون رو بکنه میخوای بگم بیاد ؟ میگه بیاد راضیه میگه بهش نگی من میومدم کار میکردم بنابر این نادر نمیدونسته که شوهر این خانم نمیدونه کار میکنه ..

اتفاقات مهم بعدی اینه که فردا دوباره خود راضیه بر میگرده چون شوهرش اون روز نمیتونسته بیاد ... اتفاقات مهم توی این روز میفته ..

پدربزرگه در غفلت راضیه و دخترش از خونه بیرون میره که روزنامه بخره ...
عادت به رفتن برای روزنامه خریدن داره و بعدها که یه پولی گم میشه شک ادم بر این میره که پدربزرگه برده روزنامه بخره اما به ظاهر اینطور نیست
راضیه میره دنبالش پیداش میکنه تصویر به بیننده میخواد این پیام رو برسونه که الان یه اتفاق میفته مثلا پدربزرگه با یه ماشین تصادف میکنه اما این صحنه بدون هیچ اضافاتی تموم میشه ..

ویرایش توسط دانه کولانه : 05-21-2011 در ساعت 10:55 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید