نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 05-18-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question 89 چطور گذشت .........

چطور بود ؟ راضی بودین ؟
اگه راضی نمی بودیم نمیگذشت ؟؟

بهترین اتفاقات عمرتون توش افتاد؟
بهترین ............. ؟

خدای نکرده بدترین خبرها رو بهتون دادند؟
یه شب بارونی... توی زمستونی که گذشت ... گفتن دیگه بابا نداری !

بهترین سفر زندگیتون رو رفتید ؟
نوچ !

با دوستت که سالها قهر بودید اشتی کردید
ماه ها قهر بودیم .. مقصر نبودم ولی پاپیش گذاشتم ، ضایعم کرد ! پره کینه بود توو دلش ..

خدای نکرده عزیزی رو از دست دادین ؟
نه فقط یکی !

پولدار تر شدین
نوچ !

جیباتون خالی تر شد ؟
نوچ !

خودتون خواهر برادرتون یا اقوام نی نی به دنیا اورد ؟
دوستام نی نی هاشونو نیگه داشتن واسه نود... امسال یه عامه فرشته کوچولو داریم

کنکور قبول شدید ؟مشروط شدین ؟
ارشد ازمون دادی؟
دانشگاه............

یه خونه بزرگ خریدین ؟
نوچ !

خدای نکرده خونتون رو دزد زد ؟
نوچ !

خواهرتون ازدواج کرد ؟
نوچ !

مشکل عاطفی براتون پیش اومد؟
عاطفی چیه ؟! همین عشق و عاشقی ؟ پس چرا توو این سوال مشکلو با خوش یدک کشیده ! آقا من به این سوال اعتراض دارم

جواب رد شنیدید؟
جرئت ندارن !

جواب رد دادید ؟
اهوم !

حج رفتید ؟
مارو که اونجا راه نمیدن ! واسه بچه خوباس نه ....

چاق تر شدید ؟
نوچ !

یه کار خوب پیدا کردید ؟از کار قبلیتون انصراف دادید ؟
ها ؟

جمع بندیتون از این سال چی بود ؟
هرچی بود گذشت !

واسه سال بعد چی میخواین ؟
هوووووووووووووم (این هوم گفتنم یعنی آه از ته دل کشیدن ؛ این کار عادتم شده... سوغاتیه هشتادونه )

چه برنامه هایی دارین ؟
برنامه ............................... نمیدونم !
چه اتفاقات مهمی قراره در سال بعد براتون بیفته ؟
ها ؟ مگه قراره ها رو هم خبر داریم ؟؟

89 رو در پی سی سیتی چطور گذروندید ؟
خوب بود .. البته من روحم تو پی سی سیتی بود

با کیا دعوا کردید با کیا اشتی کردید
خیلی ها ..

چیا یاد گرفتی چیا یاد دادی ؟

صبر یاد گرفتم ! (کاش تو شرایط دیگه ای صبرو یاد میگرفتم )


ادمین چه کارای بدی کرد ؟ چه انتظاراتی ازش داشتی ؟
وای وای میگن کارای خیلی بدی کرده

دوست داری سال جدید سایت رو چطور ببینی چی بشه ؟
به صاحبش بگین یه کار کنه اینقد سنگین باز نشه !


هشتاد و نه هرچی بود گذشت ... نود شروعی دوباره س...


__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید