نمایش پست تنها
  #24  
قدیمی 10-13-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بر لب جو بود ديواري بلند
بر سر ديوار تشنهء دردمند
مانعش از آب آن ديوار بود
از پي آب او چو ماهي زار بود
ناگهان انداخت او خشتي در آب
بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
چون خطاب يار شيرين لذيذ
مست كرد آن بانگ آبش چون نبيذ
از صفاي بانگ آب آن ممتحن
گشت خشت‌انداز از آنجا خشت‌كن
آب مي‌زد بانگ يعني هي ترا
فايده چه زين زدن خشتي مرا
تشنه گفت آبا مرا دو فايده‌ست
من ازين صنعت ندارم هيچ دست
فايده اول سماع بانگ آب
كو بود مر تشنگان را چون رباب
بانگ او چون بانگ اسرافيل شد
مرده را زين زندگي تحويل شد
يا چو بانگ رعد ايام بهار
باغ مي‌يابد ازو چندين نگار
يا چو بر درويش ايام زكات
يا چو بر محبوس پيغام نجات
چون دم رحمان بود كان از يمن
مي‌رسد سوي محمد بي دهن
يا چو بوي يوسف خوب لطيف
مي‌زند بر جان يعقوب نحيف
فايده ديگر كه هر خشتي كزين
بر كنم آيم سوي ماء معين
كز كمي خشت ديوار بلند
پست‌تر گردد بهر دفعه كه كند
پستي ديوار قربي مي‌شود
فصل او درمان وصلي مي‌بود
سجده آمد كندن خشت لزب
موجب قربي كه واسجد واقترب
تا كه اين ديوار عالي‌گردنست
مانع اين سر فرود آوردنست
سجده نتوان كرد بر آب حيات
تا نيابم زين تن خاكي نجات
بر سر ديوار هر كو تشنه‌تر
زودتر بر مي‌كند خشت و مدر
هر كه عاشقتر بود بر بانگ آب
او كلوخ زفت‌تر كند از حجاب
او ز بانگ آب پر مي تا عنق
نشنود بيگانه جز بانگ بلق
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید