نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 04-24-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



لطفا نفر بعدی ...!


من هم حق دارم
يک اسمِ ساده نصيبم شود
کسی برايم سيب و سيگار بياورد
دمی بخندد
نگاهم کند
بگويد بَروبچه‌ها ... احوالپرسِ ترانه‌های تواند،
بگويد هر شب، ماه ...
خواب می‌بيند که آسمان صاف خواهد شد.


باز هم وقت ملاقاتِ گريه و گفت‌وگو تمام شد وُ
کسی به ديدار دريا و ستاره نيامد.


سِجل‌های سوخته‌ی ما
پُر از مُهر و علامت به رفتن است.


عجيب است
من به دنيا نيامده‌ام
که پيچک و پروانه از من بترسند
من مايلم يک لحظه سکوت کنيد
ببينيد بَد می‌گويم اينجا
که هنوز هم می‌توان ترانه سرود،
تنها به کوه رفت
کبوتر و غروب و انحنای دامنه را ديد.


آدمی را نامی بوده، نامی هست
که گاه از شنيدن نابهنگامش
برگشته، برمی‌گردد،
اما سِجل‌های سوخته‌ی ما ...!


بوی خوشِ سيب وُ
سيگار نيمه‌سوز می‌آيد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید