نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 03-14-2010
Zagros.p آواتار ها
Zagros.p Zagros.p آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: Iran
نوشته ها: 290
سپاسها: : 0

111 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Zagros.p به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

قرن سیزدهم هجری قمری
15 ـ حَیران خانم دُنبُلی: حیران بنت کریم خان دُنبُلی، شاعره کرد متخلصه به «حیران»، از زنان نامی کردستان در قرن سیزدهم هجری قمری بوده؛ دیوانی از وی بر جای است مشتمل برپنج هزار بیت شعر به زبانهای کردی و فارسی و ترکی.
«در نخجوان متولد شده، مدتی در ارومیه زندگی کرده و بعد در تبریز توطن داشته است. حیران خانم شاعره خوبی بوده بوده .. تاریخ ولادت و مرگ او معلوم نیست، همین اندازه روشن است که در وبای سال 1247 ه ق حیات داشته. حدود هشتاد سال زندگی کرده و اغلب اشعارش در مدح عباس میرزا نایب السلطنه قاجار و مادر و خواهر اوست. اینک قطعاتی از اشعار حیران:
ای حُسن تو ربوده ز کف اختیار دل
پژمرده شد ز هجر رُخَت، لاله‌زار دل
گشته خراب از غم تو شهربند جان
از دست شد ز فرقت رویت، قرار دل
چون گلشنی که باد سمومی بر آن وزد
از سوزش فراق خزان شد بهار دل
ای من فدات! روز و شبم بی جمال تو
جز آه و ناله نیست کنون، کار و بار دل
از زلف دام ساخته، از خال دانه‌ای
نیرنگها بریخت ز بهر شکار دل
تیری که از کمان وی از روی ناز جست
هم در زمان نشست ببین در کنار دل
یک بار خود نگفتی کای مبتلای من
بی روی من چسان گذرد روزگار دل
نالید دل، چنانکه فلک گوش خود گرفت
تا نشنود فغان من و آه و زار دل
(حیران) نه یک دل ربوده است آن جوان
در کوی دل فتاده چو تو صد هزار دل»
مشاهیر، ج 1، صص 340 ـ 341
16 ـ سَریه دیاربکری (1230 ـ 1283 ه ق): ادیبه و شاعره کرد بوده و سروده‌هایی به زبانهای کردی و ترکی از وی بر جای مانده است.
17 ـ صاحبه سلطان دُنبُلی: صاحبه بنت کریم خان دنبلی، همسر ابوالفتح خان ابن مرتضی قلی خان دوم دنبلی بوده و (شهباز) تخلص می کرده و در اواسط قرن سیزدهم هجری قمری می زیسته است.
«در علم نجوم تألیفاتی داشته و شعر را نیکو می سروده .. در فن انشاء و بسیاری از صنایع ظریفه نیز مهارت تام داشته، خط را هم خوب می نوشته است. این رباعی از اوست که در مدح حسنعلی خان بن فتحعلی شاه قاجار سروده است:
شهزاده حَسَن دلیر و لشکرشکن است
شهزاده باکمال شیرین‌سخن است
در باغ شهنشهی خرامان سروی است
در گلشن خسروی گل یاسمن است» مشاهیر، ج 1، ص 341
18 ـ سیده فاطمه خالدی نقشبندی (1241 ـ 1286 ه ق): سیده فاطمه، مشهور به سِتـَّه فاطمه، بنت مولانا خالد نقشبندی شهرزوری عارف والامقام کرد، ادیبه و فاضله و عارفه کرد بوده و در سفر حجاز وفات یافته و جنازه‌اش در مکّه مکرّمه در محلی موسوم به (مُعَلاة) مدفون است.
«در هوش و استعداد از اعاجیب روزگار بوده است. آشنا به ادبیات فارسی و عربی و ترکی و دارای ذوق شعر و فن نویسندگی و آگاه از مسایل فقهی و گرویده طریقه نقشبندی که زنان بسیاری در در دمشق از محضر او استفاده شریعت و طریقت کرده‌اند» مشاهیر، ج 1، ص 432
19 ـ عایِـِشَه عصمت تیمور (1256 ـ 1286 ه ق): عایشه بنت اسمعیل رُشدی پاشا بن محمد تیمور کاشف بن اسمعیل بن علی، ادیبه و فاضله کرد بوده و به زبانهای عربی و فارسی و ترکی شعر می سروده و آثار چاپ شده‌ای از وی بر جای است. سالها مقیم قاهره بوده و در همانجا درگذشته است.
«عایشه عصمت تیمور از آغاز خردسالی به شعر و ادب تمایل زیادی داشت. پدرش به تعلیم و تربیت او همت گماشت و برای او معلم خانگی گرفت .. بعدها عایشه خود در مجامع ادبی حضور یافت و محضر استادان شعر و ادب را درک کرد تا اینکه در فنون بدانجا رسید که کمتر زنی رسیده است. در سرایندگی نیز پخته شد و در انشاء و انشاد نادره زمان گردید. در سال 1294 ه ق دخترش توحیده ـ که دوشیزه‌ای در سن هیجده سالگی بود ـ ناگهان در عین جوانی و ناکامی چون پرونه‌ای به جهان دیگر پروبال گشود. شاعره حساس دیار نیل، مدت هفت سال عزادار او شد و در این تألمات روحی اشعار و مراثی شیوا و سوزناکی در فراق دختر خود سروده است که از لحاظ ادبی شاهکار است .. قصاید بسیار درباره تعلیم و تربیت جامعه زنان سروده است. آثار چاپ شده عصمت تیمور عبارتند از: دیوان اشعار فارسی و ترکی؛ حلیة الطراز دیوان اشعار عربی؛ نتایج الاحوال فی الاقوال و الافعال شامل حکایات و قصصی در اطراف دستورهای اخلاقی به عربی؛ مرآت التأمل فی الامور» مشاهیر، ج 2، صص 81 ـ 82
قرن چهاردهم هجری قمری
20 ـ جهان‌آرا خانم پاوه‌ای: جهان آرا دخت مرحوم ملا نشأت پاوه‌ای، همسر اول علی اکبر خان شرف الملک اَردلانی، شاعره کرد و برخوردار از فضل و کمال و حُسن و جمال بوده و تا دهه دوم قرن چهاردهم حیات داشته است. اینک اشعاری از وی خطاب به همسرش شرف‌الملک:
«قیبلةم دةماخم، قیبلةم دةماخم ×××× نةمةندةن، نیةن بةرزی دةماخم
دوور جة تؤ ثةردةی دةروون داخ داخم ×××× زةنجیر تةقدیر كةردةن یاساخم
كةم كةم كةردةن كةم سؤمای ضراخم ×××× ثةذموردةن غونضةی طولآلَةی باخم
ثةرطةندةن كلآف خةیاتةی دیَزم ×××× نمینةن نةرطس شةهلای هوونریَزم
زةردةن طولَوةرةق طؤنای طولَنارم ×××× كةساسةن توحفةی مایةی بازارَم
لیَلَةن ئایةنةی جام جةمینم ×××× قولآخین كالآی بالآی خةمینم
نارَةواجةن لالَ دورج یةمانیم ×××× بیَ‌قوربةن طةوهةر نوقلَ نةهانیم
ئازیزم! یة طشت مةینةت‌باریی تؤن ××××‌ تانةی ئةغیاران، طشت سةركؤنةی تؤن
ئةریَ بیَ‌خةبةر، بیَ‌باك جة ئةحوالَ! ×××× ئةریَ تیرئةنداز وة رووی دانةی لالَ!
تاكةی تؤ ضةنی بةختم ناسازی؟ ×××× تا كةی های نة شؤن رای بةدمةجازی؟
تاكةی بنؤشؤ زووخ زام جةرط؟ ×××× تاكةی بواضؤ: «ئةی خودا سا مةرط»؟
تاكةی ئةسرینم ئاوثاش خاك بؤ؟ ×××× تاكةی هةناسةم ثةخش ئةفلاك بؤ؟
تاكةی بواضان وة دةشت و دةردا: ×××× «تافتةی رسواییش كیَشان وة سةردا»؟
تو خوا زةلیلی و زطاری تا ضةند؟ ××××‌ توخوا خةمینی و خةمباری تا ضةند؟
وةسوةسةی دةروون نیمةشةو تا كةی؟ ××××‌ جةنط ضةم تا سوبح ضةنی خةو تا كةی؟
خوداوةند ئامان! وةسةن دةردسةر ××××‌ یا نةجات، یا مةرط، یا وةسلَ دلَبةر
ئیتر نةمةندةن تةوانای تانة ×××× جةی فیَشتةر عةزاب ثةنةم مةنمانة
جة خةزانةی غةیب تؤ ضیَش مةبؤ كةم؟ ××××‌ ثةروانة شاد بؤ، شاد وة شؤلَةی شةم
بولَبولَ نةكیَشؤ هةنی جةفای خار ××××‌ بیَ‌خةوف بطیَلَؤ ثةی ویَش نةطولَزار
باریَ ئازیزم! شای تیرئةندازان! ××××‌ سةردار سثای طةردةن فةرازان!
دةروونم جة عشق بالآت قةقنةس بی ××××‌ رؤحم ضةنی رؤح ثاكت ثةیوةس بی
تا وة رؤی مةردةن یةك لا و یةك دینم ×××× بزانة طیانم! طیانی شیرینم!
زیندةطی و مةرطم ئاما و لوای تؤن ×××× حةواسم جة سةر تةفرقةی رای تؤن
ماوام طةرمةسیَر وة طةر ئیَلآخةن ×××× دةماخم وة بؤی هةوای تؤ ضاخةن
تؤنی ئازیزم، تؤنی غةمخوارم! ×××× هةر تؤنی یاطةی طشت كةس و كارم
من ثةی تؤ ویَم كةرد مةحبووس شاران ×××× مةحروومجة سةیران بةرز كؤساران
ثةی تؤ دةروونم ثرَ نیَش خارةن ×××× سةد كؤ ضون شاهؤ خةم وةنةم بارةن
من بادةی حةسرةت هیجرانت وةردم ×××× جةفات ثةی من بی، سةفات ثةی مةردم
جةی وةر كیَ بیةن یار دلَدارت ×××× دیسان هةر ئةوةن شةفای ئازارت
خةدةنط غةمزةی كام مةهرَوو بةردت؟ ×××× هةم بشؤ وة لاش ثةی دةوای دةردت
جة یانةی خالَیی ئیَمةتض كارةن؟ ×××× دنیا طشت ثةی تؤ مینا بازارَةن
قیبلةم حةیفت كرد جة من ویةردی ×××× خةیالَیَ وةی تةور نة دلَ ئاوةردی
من نة عومر ویَم نةی دنیای فانی ×××× ثام نةنیان وة بان راطةی نادانی
ضةتر نامووسم وة سةر ئةفراشتةن ×××× ثةردةی عیسمةتم هةر نطا داشتةن
بةرز مةكةر جة لام سةدای نام و نةنط ×××× شیشةی مةعسوومیم مةدةر وة رووی سةنط
نة خودا بةردار، نة بةندة رازی ×××× نة فتوای شةرعةن، نة حوكم قازی
فیدات بام ثةی ضیَش ثةشیمانیت بةرد؟ ×××× ضةند سةوطةندت وةردْ، ضةند جارعةهدت كةرد؟
ئةر بةیؤ جة لات ساتیَ وة سالَیَ ×××× وة بیَ رةزای من نةكةی خةیالَیَ
ئةر باخةن، ئةر مولَك، ئةر طةنجةن، ئةر مالَ ×××× دةخلَش هةر بة تؤن، دارای كةمةرلالَ!
خاترت جةم بؤ، دلَ مةدةر وة دلَ ×××× ثةی تؤ رازیان ئی باغضةی ثرَطولَ
21 - خاتون خورشید مریوانی: خورشید دختر شیخ معروف (که‌لوس) از سادات (ته‌را‌ته‌وه‌ن)، فاضله و ادیبه و شاعره کرد، تا اواسط قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است. وی مادر قانع مریوانی شاعر نامدار کرد است.
«در کودکی در خانه یکی از خوانین محترم اَردلان به سر برده و او وسایل تحصیلش را فراهم نموده است، تا آنجا که در ادبیات فارسی اطلاعات شایسته‌ای به‌هم‌رسانیده و تا حدودی با علوم صرف و نحو و بیان و منطق و عقاید و زبان عربی آشنا شده است. خاتون خورشید کتابی را به فارسی درباره آداب خانه‌داری و بچه‌داری و تربیت فرزند از ابتدای ولادت تا هنگام بلوغ تألیف کرده و دیوان شعری نیز از او به‌جای مانده که هیچکدام چاپ و منتشر نشده است. این بانو در فن قالی‌بافی هم استاد بوده و مخصوصاً در زمینه نقش و نگار و نوع رنگ‌آمیزی قالی و تهیه رنگهای متنوع آن شهرت داشته و نقشه‌های او را اکنون هم در کردستان (خورشیدی) می خوانند .. اینک قطعه‌ شعری از خاتون خورشید در نصیحت دخترش عادله:
«كضم! رؤلَةی كزؤلَةی بوردةباریم ×××× ضرا رووناكی بیَ‌دةستی و هةذاریم!
كضم! ثارضةی نةذاكاوی زةمانةم ×××× نةتیجةی ئیهتمامی خویَندةواریم!
وةرة طویَ راطرة بؤ ثةندی دایكت ×××× فةرةحبةخشی دةروونی بیَقةراریم!
نةخوةی هةرطیز فةریبی سادةروویان ×××× نةبیتة هؤی زیادیی شین و زاریم
كضم! هؤشی حةیا و نامووسی خؤت بیَ ×××× نةكةی كاریَ زیاد كةی دةردی كاریم
كضم! هؤشیاری خؤت بة تاكوو مردن ×××× وةكوو من بة زرةنطی و هؤشیاریم
كضم! وةلَلآ هةموو داخی كضانة ×××× نةخوةشین و كزةی بیَ‌ئیختیاریم
نة تةنیا وةسیةتم بؤ تؤیة رؤلَة! ×××× هةواداری كضانی كوردةواریم
مشاهیر، ج 2، صص 154 ـ 155
22 ـ خورشید‌نما داواشی (1320 ـ 1385 ه ق): خورشیدنما دختر داواشی محمد و خواهر میرزا احمد داواشی، از زنان عارفه و شاعره کرد بوده است. وی از ذوق سرشار ادبی و طبع شعری برخوردار بوده و در بدیهه گویی مهارت داشته است.
«بانویی آگاه، باتقوی و گرویده طریقه قادریّه بوده .. و اینک قطعه شعری از این شاعره که درباره مرشد خود سید صفاءالدین برزنجی هاشمی سروده است:
«یة خورشید واتةن، دایم غةمینةن ×××× غةمین دووریی سةفائوددینةن
یا خودا مةرطی نةوینم وة ضاو ×××× نةیذنةفم وة طؤش، نةیوینم وة خاو
جادار عةزیز ثیر ئیرشاد بؤ ×××× وةكیَلَ زیندةی غةوس بةغداد بؤ
نالَةی مةستانةی تةكیةش هةر بةرز بؤ ×××× ثةناطای دةرویَش، ئةبدالَ مةرز بؤ
مةیخانةی مةعنیش هةر بةرقةرار بؤ ×××× باخةبةر جة ئةمةر لةیل و نةهار بؤ
جةلای سینةی سةرد طوناباران بؤ ×××× ئوستاد سةرمةست رؤزطاران بؤ
زةنجیر لوتفش نیان وة طةردةن ×××× ئةهلی و رامم كةرد تا وة رؤی مةردةن
بةلَكةم جة ئةلتاف ویَنةی ئةو شا بیَ ×××× رابعةی دةورانن، طوم كةردة‌رَا بیَ
بطنؤ وة سةر رای تاعةتكاریدا ×××× بةر بةیؤ جة حوكم سةنطةساریدا
بواضؤ سةرمةست بادةی شاكةریم ×××× كةلب ئاسانةی عةبدولقادریم
مشاهیر، ج 3، صص 375 ـ 376
23 ـ عایشه تُرجانی: بنت علامه ملا علی قزلجی تُرجانی، خواهر ملا حسن و ملا حسین قزلجی، از زنان عالمه و عارفه کرد بوده که تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است.
«از محضر پدر خود حداکثر استفاده کرده و از همه علوم متداول آن عصر بهره کافی گرفته و به اخذ اجازه تدریس نایل آمده و پس از آن تا آخر عمر در تعلیم و تربیت طبقه نسوان و همچنین جوانان ذکوری که از اقوام نزدیک وی بوده‌اند ساعی و کوشا بوده است .. در نتیجه جودت قریحه و هوش سرشار و حافظه قوی و اطلاعات کافی، کمتر کسی را یارای مناظره علمی و دینی با وی بوده است. حتی برادرانش ملا حسن و ملا حسین که هر دو از فضلا و مدرسین معتبر عصر خود بوده‌اند، او را در هوش و استعداد و کثرت محفوظات بر خود برتری داده‌اند» مشاهیر، ج 2، ص 134
24 ـ شیخ‌زاده سیده درخشنده خانم مردوخ (آیتی) (1332 ـ 1397 ه ق): شیخ‌‌زاده سیده درخشنده خانم ـ‌ شنی خانم ـ بنت گرامی حضرت آیت‌الله شیخ محمد مردوخ کردستانی، از زنان عارفه و فاضله و ادیبه و هنرمند کرد بوده است. وی در دوم اردیبهشت 1293 هجری شمسی در سنندج ولادت یافته و در یکم فروردین ماه 1356 شمسی در در همان زادگاه خویش روی در نقاب خاک کشیده و همین شهر در ضلع غربی بیرون آرامگاه حاج ماموسای نودشی، بر فراز تپه شرف الملک (گورستان شیخ محمد باقر) مدفون گردیده است. وی عفیفه‌ای بوده است از تبار مشایخ مردوخی کردستان اَردلان که قرآن، گلستان و بوستان سعدی، و دیوان حافظ شیرازی را در محضر والد ماجد و دانشمندش فراگرفته و ادبیات فولکلوری زبان کردی را از خانواده مادریش ـ خاندان شیخ مصطفی تختوی مردوخی ـ تحصیل نموده است. شیخ زاده درخشنده خانم روایتگر دهها افسانه و داستان و حکایت کردی، و نیز مجموعه‌ای غنی از پند و امثال و نکات شیرین ادبی بوده است. همچنین در چندین رشته هنری صنایع دستی از قبیل نقاشی بر پارچه، گلدوزی، ملیله‌دوزی، پولک دوزی، منجوق دوزی و گلابتون دوزی ماهر بوده و بجز اینها، بر طب سنتی و خواص گلها و گیاهان شفابخش احاطه داشته است. سیده درخشنده خانم زنی بوده است بسیار باایمان و معتقد به خدا و آخرت و پیامبر و قرآن و شعائر اسلامی. وی افزون بر این خصال حمیده، از دوستداران سینه‌چاک خاندان پیامبر (ص) بوده است. شیخ زاده درخشنده خانم هیچگاه از نماز و قرائت قرآن و ذکر ادعیه مأثوره غفلت نورزیده و نام اولیاء الله و مشایخ کبار و پیران طریقت، به ویژه حضرت شیخ حسام‌الدین نقشبندی (قدس سره)، همواره عطر کلامش بوده است. آثاری که از این حکیمه نامدار کرد بجای مانده، عبارتند از: روایتهایی مشتمل بر داستانهای فولکلوری کردی که توسط این حقیر نگارنده بر نوار کاست ضبط گردیده و بازنویسی شده و بخشی از آن انتشار یافته است. از جمله داستانهای کردی روایت شده توسط ایشان، حکایتی است موسوم به «چیروکی مریه‌می زه‌رد و سووری» که توسط اینجانب در شماره 38 مجله کردی ئاوینه در سال 1377 منتشر گردیده است.

ویرایش توسط behnam5555 : 03-15-2010 در ساعت 08:31 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Zagros.p به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید