نمایش پست تنها
  #15  
قدیمی 11-16-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دستمُ گرفتی با دستای خالی یادته
دلمُ نشوندی تو باغی خیالی یادته
زیر سقفی که پر از ستاره بود و یک به یک
می چکید تو حوض نقاشی یادته
نا یه روز دلت گرفت و دیگه آروم نشدی
امگار آتیش کشیدن به باغ شالی یادته
درُ بستی رو به دنیایی که جای تو نبود
منُ پشت در گذاشتی با چه حالی یادته
مرگُ سر کشیدی و تریک تریک صدا می داد
تن داغت مث کوزه ای سفالی یادته
پر کشیدی با همون ستاره های بی نشون
نه ازت پری بجا موند و نه بالی یادته
حالا من موندم و این عکسا و مشتی خاطره
زیر سایه بون اون باغ خیالی یادته

( عبدالجبار کاکایی)
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید