نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 08-05-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مرا چه باك كه فصل بهار مي گذرد


مرا چه باك كه فصل بهار مي گذرد
بهار نيست چو بي روي يار مي گذرد
برنگ و بوي تو يك گل ميان گلها نيست
چه غم كه فصل گل و لاله زار مي گذرد
بدين خوشم ز بهار وخزان كه بر من و دل
ز رفت و آمدشان روزگار مي گذرد
به تار زلف تو اي آفتاب كشور حسن
كه عمر من همه در شام تار مي گذرد
مرا گراني هجران با شتباه انداخت
وگرنه هر كس از اين رهگذار مي گذرد
بيزم عمر شرابي ربرنگ لعل تو نيست
عيث نه عمر من اندر خمار ميگذرد
مخند اي گل سرخوش بداغ لاله ، مخند
كه عمر بر تو واين داغدار مي گذر د
براي آنكه نسوزند لاله ها زين داغ
بباغ عمر عماد از كنار مي گذرد





بكوي بي نشاني عزم سير است و سفر ما را
ببر اي كشتي مي تا بدانجا بي خبر ما را
چرا غ راه ما كنن چشم جادو، روي اتشگون
بيا ساقي ببر ما را ، بيا ساقي ببر ما را
بهشياري در اين وادي رهي پيدا نشد ايدل
مگر مستي نمايد راه اقليمي دگر ما را
زدم بر كوچه مستي نمايد را ه اقليمي دگر ما را
زدم بركوچه مستي چوهر جا روي بنهادم
بسنگي خورد پا هر لحظه در اين رهگذر ما را
بصحراي جنون بايد زدن اي عشق ! امدادي
بس است اي عقل ! بيجا هر چه دادي درد سرما را
گهي شعمعم گهي پروانه اين شبها نمي داني
چه بازيهاست باجان تاشبي گردد سحر ما را
نمي دانم چرا خلق من شوريده سركردي
چرا يك مشت اب وگل عبث كردي هدر ما را
قيامت پيش چشم ما دگر وزني نخواهد داشت
مگر اي عشق اشوبي روي از سر بدر ما را
نگار آمد ز فرط رنج و غم نشناختيم او را
بهار آمد نيامد سر برون از زير پر ما را
عمادا را طبع تسكين بخش و جام مي عنيمت
و گرنه كشت خواهد هجر آن بيداد گرما را




__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید