نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 12-06-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض کریسمس در ایران

کریسمس در ایران عطر سنبل ، بوی کاج






اگر آدم کنجکاوی باشید ، می دانید که کریسمس ارامنه کمی دیرتر از هم کیشان خارجیشان است ؛ حدوداً ده روز . یعنی در حالی که اکثر مسیحی های دنیا (از کاتولیکها و پروتستانها گرفته تا گروه عمده ای از ارتدوکسها) 25 دسامبر را روز ولادت حضرت عیسی مسیح (ع) می دانند ، پیروان کلیسای مستقل ارامنه 6 ژانویه را کریسمس می گیرند . با وجود این اختلاف ، سال نو مسیحی از همان شب اول ژانویه آغاز می شود و با مراسم خاص خودش همراه است .

ارامنه ایران که بخش اصلی مسیحیان کشور را تشکیل می دهند ، این روزها برای تدارک جشن هایشان سخت در جنب و جوش اند . در «ده متری ارامنه» واقع در خیابان خواجه نظام ، جایی که همیشه بوی قهوه تازه آسیاب شده آدم را مست می کند ، بازار خرید و شادباش گفتن به زبان اصلی گرم است . پشت شیشه اغلب مغازه ها تراکت هایی چسبانده شده که کنار عکس رنگی چند جوان شنگول ارمنی ، زمان و مکان جشن و اجرای موزیک زنده آنها را اعلام می کند . بهترین برنامه ها را باید در باشگاه «آرارات» سراغ گرفت ؛ آنجا علاوه بر برپایی بازارچه خیریه (با کلی خوراکی مخصوص و کاردستی های ظریف) ، بهترین گروه های موسیقی ارمنی برنامه خواهند داشت . دو سه شب اجرا در سالن سرپوشیده باشگاه ، که البته جشن مفصلی است و به موزیک تنها اکتفا نمی شود . در ضمن ، این برنامه ها ورودیهای گرانی هم دارند که هر سال صفرهای بلیت شان بیشتر می شود . آرارات را که می دانید ؛ نام رشته کوهی ا ست در ارمنستان که دو قله ماسیس کوچک و ماسیس بزرگ را در بلندترین نقاط خود دارد (حتماً حالا یاد سوسیس و کالباس افتادید؟) این کوهستان برفی ، جزء مفاخر ارمنی هاست و نماد نوستالژیک سرزمینی از دست رفته برای این ملت مهاجر است . آرارات برای خود مردمان کشور ارمنستان هم خیلی عزیز است و هر چیز مهمشان را با آن نامگذاری کرده اند ؛ از جمله بزرگ ترین و پرطرفدارترین تیم فوتبالشان که به شهر «ایروان» تعلق دارد . راستی کسی از تیم آرارات تهران خبری دارد؟ همان که یقه همه بزرگان فوتبال ما را می گرفت و... یادش به خیر .
کافه قنادی «لرد» در ابتدای خیابان ویلا هم از آن مکانهاست که بوی عید را به مشام آدم می آورد ؛ با آن پیراشکی ها و شیرینی های خوش طعم و بو ، وسوسه انگیز و شادی افزا . هرچند با ممنوعیت استعمال سیگار در مکانهای عمومی ، دیگر از آن پیرمردهایی که کنار ورودی لرد با قهوه و سیگارشان خوش بودند ، خبری نیست ؛ اما هنوز می شود کناری ایستاد ، به یک تکه بزرگ «گاتا» یا پای زردآلوی خوشمزه گاز زد و تندتند کار کردن خانم های شیرینی فروش را نگاه کرد ، که مشتریان عجول را راه می اندازند . همه با سرعت و علاقه مشغول خریدهای سال نو هستند . چند صد متر آن طرف تر ، خیابان سنایی در این چله زمستان رنگ و وارنگ شده . پر از پاپانوئل ها ، کاج های مصنوعی سبز ، زرق و برق فروشگاه ها و... اما عطر کاج واقعی را در خیابان بغلی می توانید حس کنید . جایی که با وجود نکوهش قطع درختچه های کاج ، باز پُر است از درخت هایی که وجب به وجب شاخه هایشان را با ریسمانی بسته اند تا آسان بشود حمل شان کرد .

کاج های مصنوعی گرانند . کوچک ترینشان که بیست سانتی متر بیشتر قد ندارند ، بیست هزار تومانی آب می خورد . بنابراین ، چرا خود و کودک درونت را از لذت داشتن یک کاج واقعی محروم کنی؟ حالا طرفداران محیط زیست هرچه که دلشان می خواهد بگویند ، جداً لذتی دارد تزیین کاج کریسمس ؛ آویختن آن گوی های رنگی ، طبل های کوچک ، عصاهای خط خطی قرمز و سفید ، شمع ها و قندیل های یخی ، و بالاخره آن ستاره طلایی بالای قله اش .

شب اول ژانویه ، ناقوس کلیساها به نشانه آغاز سال نو به صدا درمی آیند ؛ درست رأس ساعت 12، شروع نوروز مسیحی ها ، خانواده های ارمنی ، گروه گروه وارد حیاط کلیسا می شوند . «کوکوپلو» شان را خورده اند و مجهز به لباسهای گرم ، هر آشنایی را که می بینند به ماچ و بوسه می گیرند . دخترها و پسران جوان حلقه های خودشان را دارند ، و بچه ها هم مشغول بدوبدو و فریاد ... اما در نیمه شب ، دنگ دنگ ناقوسها که در شهر می پیچد ، همه ساکت می شوند و آسمان را نگاه می کنند . لحظه دعا کردن رسیده . صحن کلیسا شلوغ است و جمعیت متراکم . جلوی محراب ، کشیشها و دستیاران جوانشان مشغول به جا آوردن آداب مذهبی اند . شمع ها می سوزند ، عودها دود می پراکنند و پیروان «بره خدا» زانو زده ، اشک می ریزند .

«گوش کن ، صدای لالایی مریم می آید ؛ «جان من خدا را می ستاید/ روح من در نجات دهنده من ، خدا ، شادی می کند/ چون او به کنیز ناچیزش نظر لطف داشته است/ از این پس همه نسل ها مرا خوشبخت خواهند خواند ...»
نگاه کن ، مسیح هنوز روی صلیب طلایی خفته است ، تاج خار را ببین که بر سرش گذاشتند ، و آن زخمهای او که هنوز ازشان خون جاری است .
و آن کلام دیگر، کلام عیسی ؛ «در ازل کلمه بود . کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود . از ازل کلمه با خدا بود . همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد . حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود . نور در تاریکی می تابد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشده است ...»


منبع : چراغ های رابطه
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید