يكي از فانتزيام اينه كه يه روز كه دارم براي كاشتن يه درخت توي باغچه خونه چاله ميكنم بيلچه بخوره به يه خمره پر از سكه طلا! مثلاً چند هزار سكه! بعد برم اداره وقتي رئيس اومد پامو بندازم رو ميز بهش بگم" حالم از اون قيافت بهم ميخوره كثافط"!!!!{البته جمله آخر رو با صدای آلن دولن میگم حالش بیشتره! } بعدشم تو افق محو بشم!!
ویرایش توسط li@ : 05-05-2013 در ساعت 12:52 PM
|