قلب مادر - ایرج میرزا - تقدیم به تمام مادرهای عزیز ایرانی از جمله مادر مهربان خودم
داد معشوقه به عاشق پيغام * * * كه كند مادر تو با من جنگ
هر كجا بيندم از دور، كند * * * چهره پر چين و جبين پر آژنگ
با نگاه غضب آلوده زند * * * بر دل نازك من تير خدنگ
از در خانه مرا طرد كند * * * همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است * * * شهد در كام من و توست شرنگ
نشوم يك دل و يك رنگ تورا * * * تا نسازي دل او از خون رنگ
گر تو خواهي به وصالم برسي * * * بايد اين ساعت بي خوف و درنگ
روي و سينه ي تنگش بدري * * * دل برون آري از آن سينه ي تنگ
گرم و خونين به منش باز آري * * * تا برد ز آينه ي قلبم زنگ
عاشق بي خرد ناهنجار * * * نه بل آن فاسق بي عصمت و ننگ
حرمت مادري از ياد ببرد * * * مست از باده و ديوانه ز بنگ
رفت و مادر را افكند به خاك * * * سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود * * * دل مادر به كفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمين * * * و اندكي رنجه شد او را آرنگ
آن دل گرم كه جان داشت هنوز * * * اوفتاد از كف آن بي فرهنگ
از زمين باز چو برخاست، نمود * * * پي برداشتن دا ، آهنگ
ديد كز آن دل آغشته به خون * * * آيد آهسته برون اين آهنگ
آه دست سرم يافت خراش * * * واي پاي پسرم خورد به سنگ