چه کرده ای " تو " با دلــــــــم ؟
که از تو پیش دیـگران گلایه هــــم که می کنم
شـــــعر حساب می شود . . .
ضــربه ی آخرو
خدا به من زد
همون موقع که واسه رفتنت استخــاره کردی
و خوب اومد...
آنقــدر مرا سرد کرد ؛
از خودش .. از عشق ..
کــه حالا بــه جای دلبستن ،* یخ بسته ام!
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..
لیز می**خوریــد .!
باز یقه ام را چسبیده ای…
که برایم شعر بگو،
معشوقه…
شعر تویی
این نوشته ها بهانه اند…