نمایش پست تنها
  #61  
قدیمی 10-11-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض آرایه ادبی تضاد - طباق - مقابله

آرایه ادبی تضاد - طباق - مقابله


در این مقاله
http://www.peigham.ir/details.php?id=2089_0_1_0_C

نکات بسیار زیبایی از شعر سعدی رو گفته که من چند قسمت مهم ش رو براتون میارم

نقل قول:

هر چند کاربد تضاد در افعال در شعر دیگر شاعران و از جمله حافظ هم نمود دارد همانند این بیت دم دست :
سوز دل مشتاقان بنشست چو او برخاست
و افغان زنظر بازان برخاست چو او بنشست

که عریانی به کارگیری این صنعت در شعر شاعری به بزرگی حافظ نیز آن را قابل پیش بینی کرده و در قالب صنعت عکس و طرد قرار داده است.

اما سعدی در به کارگیری تضاد در افعال، شگرد های خاصی دارد که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم


1- به کارگیری فعل های متضاد در دو فعل با شناسه ی واحد

وقت آن است كه ضعف آيد و نيرو برود (12)
قدرت از منطق شيرين سخنگو برود
***
گر بنده مي نوازي و گر بنده مي كشي
زجر و نواخت هر چه كني راي راي توست
***
تو نه مثل آفتابي كه حضور و غيبت افتد
دگران روند و آيند و تو همچنان كه هستي
***
چه حكايت از فراقت كه نداشتم و ليكن
تو چوروي باز كردي در ماجرا ببستي
***
دل چه بود جان كه بدو زنده ام
گو بده اي دوست كه گويم بگير


2– به کارگیری فعل های متضاد مثبت با شناسه های متفاوت :

شب است و شاهد و شمع و شراب و شيريني
غنيمت است چنين شب كه دوستان بيني
به شرط آن كه منت بنده وار در خدمت
بايستم تو خداوند وار بنشيني
***
***
گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم كه غم از دل برود چون تون بيايي


3- به کار گیری فعل های متضاد منفی و مثبت با شناسه ی واحد

گر بگويم كه مرا با تو سر و كاري نيست
در و ديوار گواهي بدهد كاري هست
***
هر كس از او به قدر خويش آرزويي همي كند
همت ما نمي كند زو بجز آرزوي من
***
گر نظري كني كند كشته صبر من ورق
ور نكني چه بر دهد بيخ اميد باطلم
***
عشق را آغاز هست انجام نيست
قدم زنند بزرگان دين و دم نزنند
***
كه از ميان تهي بانگ مي كند خشخاش
***
خوي سعدي است نصيحت چه كند گر نكند
مشك دارد نتواند كه كند پنهانش
***
مي خواهم و معشوق و زميني و زماني
كو باشد و من باشم و اغيار نباشد

4- به کارگیری دو فعل متضاد منفی و مثبت با شناسه ی متفاوت

چنانت دوست مي دارم كه گر روزي فراق افتد
تو صبر از من تواني كرد و من صبر از تو نتوانم

***
بر آتش تو نشستيم و دود شوق برآمد
تو لحظه اي ننشستي كه آتشي بنشاني
***
من به كمند او درم او به مراد خويشتن
گر نرود به طبع من من بروم به خوي او
***
به روي هم نفسان برگ عيش ساخته بود
بر آن چه ساخته بوديم روزگار نساخت
نقل قول:
این نوع تضاد در شکلی دیگر هم رخ می دهد که به گمان من زیباترین نوع تضاد است و شگرد ویژه ی سعدی ست و آن کاربرد بلافاصله ی دو فعل متضاد مثبت و منفی و غالبا به وسیله حرف عطف ‹واو› یا حرف ربط ‹که› و ‹گر› است . من به این نوع تضاد ‹تضاد واکنشی› می گویم:


ما با توايم و با تو نه ايم اينت بلعجب
در حلقه ايم با تو و چون حلقه بر دريم
صبر بر جور رقيبان چه كنم گر نكنم
همه دانند كه در صحبت گل خاري هست
سر آن ندارد امشب كه بر آيد آفتابي
چه خيال ها گذر كرد و گذر نكرد خوابي
دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي
عجب است اگر نگردد كه بگردد آسيابي
بار فراق دوستان بس كه نشسته بر دلم
مي روم و نمي رود ناقه به زير محملم
گويند سعديا مكن از عشق توبه كن
مشكل توانم و نتوانم كه نشكنم
خوي سعدي است نصيحت چه كند گر نكند
مشك دارد نتواند كه كند پنهانش
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید