خواهم كه دهم جان به تو میل دلم این است
ترسم كه پسندت نشود مشکلم این است
پروا مکن از قتل من امروز،که فردا
شرط است نگویم به کسی قاتلم این است
هرگز نروم جای دگر از سر کویت
تا جان بود اندر تن من منزلم این است
جز وصل رخ دوست نخواهم ز خدا هیچ
در دهر امیدی که بود در دلم ان است