نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 11-10-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

جنایت قوای روسیه تزاری در مهاباد ( 3)


برگرفته از مجله مهاباد


در زنجیره فعالیتهای مجله مهاباد در راستای افشای کشتار جمعی مردم مهاباد و حومه توسط سپاه روسیه تزاری در جنگ جهان اول (1914 ـ 1918). شرح حال 15 نفر از اهالی روستای لج دشت شهرویران را که بدون هیچ گناهی تیرباران شدند حداقل جهت درج در تاریخ به خوانندگان عزیز مهاباد تقدیم می دارم.
برگشتن سپاه روسیه تزاری به مهاباد و حومه و قتل عام مردم بی دفاع درست در روز جشن میلاد پیامبر اسلام (12 ربیع الاول 1334 ـ زمستان 1295) اتفاق افتاد. ابعاد این جنایت بسیار وسیع بوده، برای آنان زن و کودک، پير و جوان فرقی نداشت حتی در چند مورد بچه های شیرخواره نیز مورد غضب قرار گرفته و سر بریده شدند. دختران و زنان متعدی را یا با خود برده یا به آنان دست درازی کردند. قلم از شرح حال جنایت این وحشیان شرم دارد.
سپاهیان روسیه تزاری در مسیر خود به مهاباد به تمام روستاهای منطقه یورش برده و مردم بی دفاع و بی خبر از همه جا را با تفنگ و شاشکای (شمشیر دراز روسی) خود می کشتند. در این میان روستاهای 'قم قلعه' و 'اگریقاش' متحمل بیشترین ضرر و زیان شدند. بدین صورت سپاه روسیه به مهاباد رسید. اما یک دسته نسبتاً بزرگ در روستای اگریقاش مستقر شدند تا بر منطقه کاملاً استیلا پیدا کرده و مردم را هر چه بیشتر قتل عام کنند. چند نفر از این سربازان مأمور کنترل و بررسی منطقه می شوند. این سربازان به طرف روستای لج به راه می افتند (در آن زمان روستای لج تقریباً چیزی شبیه یک قصبچه بوده نه یک روستا؛ نزدیک به 1200 خانوار جمعیت داشت. تراکم جمعیت لج به حدی زیاد بوده که تمام بامها به یکدیگر چسبیده بودند. به همین خاطر است که می گویند آثار این جنگ و قحطی هنوز بر جای مانده؛ زيرا اکنون روستای لج 190 خانوار جمعیت دارد.
آن روز برف زیادی باریده بود و هوا بسیار سرد. هوا داشت کم کم تاریک می شد سربازان روسی وارد روستا شدند و به هر کس می رسیدند او را دستگیر می کردند. سربازان به علت تعداد کم شان و تاریکی هوا از پیشروی و دستگیری زیادتر دست برداشته و جمعاً 15 نفر را دستگیر کرده و با خود به سوی محل اردو (اگریقاش) بردند. این در حالی بود که هیچ کس از به اسارت رفتن این بخت برگشته ها اطلاعی نداشت و خانواده هایشان به گمان اینکه برای عید به دیدنی بستگان رفته اند، جویای حالشان نشدند.
هنوز سربازان یک کیلومتر از روستا دور نشده بودند (شرق لج باره خیزی گولان)1 که اسیران خود را به صف کرده و آنان را در کمال بی رحمی تیرباران می کنند و جسد آنان را در میان برف وسرما و زوزه گرگها رها می کنند. گرگها از این روسهای بی مروت انسانتر بودند زیرا جسدهای غرق در خون تا صبح آنجا بودند ولی گرگها به آنان نزدیک نشدند.
ماجرا در اینجا به پایان نمی رسد. سربازان مذکور برای آوردن نیروی بیشتر و در نتیجه قتل عام کل روستا به محل اردوی خود باز می گردند. خواست خداوند بر آن بود که نقشه این جلادان سر نگیرد چون یکی از 15 نفر تیرباران شده زنده مانده بود تا خبر این کشتار غیرانسانی را به مردم روستا برساند و مردم را آگاه سازد.
نفر مذکور با بدن زخمی و دست بسته و در هوای تاریک و سرد از میان برفها لنگ لنگان به طرف روستا برگشت. هنوز به روستا نرسیده بود که دیگر نای رفتن و خونی در بدنش برایش نمانده بود به ناچار شروع به داد و هوار می کند؛ مردمی که صدا را می شنوند، سراسیمه به طرف ضلع شرقی لج نزدیک قبرستان شروع به دویدن می کنند. مرد نیمه جان داستان را تعریف می کند و مردم تازه می فهمند که سپاه روسیه ترازی وارد منطقه شده و چهارده نفر از مردان روستا را به ناحق در چنین روز مبارکی بـــه خاک وخون کشیده اند. شیون و زاری و ترس و وحشت سراسر روستا را فرا می گیرد.
ریش سفیدان روستا دستور تخلیه و حرکت به سوی روستای دارلک (ضلع جنوب غربی لج) را می دهند. سه نفر وظیفه باز کردن مسیر حرکت را بر عهده می گیرند که با پارو برفها را کنار بزنند.
تدبیر ریش سفیدان کاملاً درست بود، چندی بعد از تخلیه روستا سربازان روسی که تعدادشان چند برابر شده بود، وارد روستا می شوند اما کسی را نمی یابند. با این حال هنوز دست بردار نبودند و از رد پای مردم که بر روی برفها مانده بود استفاده کرده و به سوی دارلک به راه می افتند.
مسیر لج، دارلک تماماً از کنار رودخانه جانداران می گذرد و حدود یک کیلومتر است. کندی راه رفتن زنان و کودکان و افراد سال خورده باعث شد تا سربازان روسی که با سرعت مسیر حرکت را دنبال می کردند زود به کاروان مردم برسند.
هنوز صد متر مانده به کاروان، یکی از مردان اهالی در جای بلند کمین کرده و به محض رسیدن آنان، دو گلوله به سوی روسها شلیک می کند. سربازان روسی به گمان آن که شبیخون باشد پا به فرار می گذارند و به این صورت بلا رفع می شود.
خدا می داند اگر آن دژخیمان به کاروان مردم می رسیدند چه قتل عام و فاجعه ای رخ می داد. حال که به دارلک نیز رسیده بودند و مردم بی خبر دارلک نیز دچار قهر و غضب آنان می گشتند.
نفر پانزده هم که از تیرباران جان سالم بدر برده بود در نیمه های شب درگذشت و به صف یاران شهید خود پیوست. فردای آنروز جسد 15 نفر و جسد پدر یکی از شهیدان که از شدت غم فرزندش دچار سکته شده بود در قبرستان لج به خاک سپرده شدند. خاطره آن شب و روز تلخ برای همیشه در ذهن تمام مردان و زنان و کودکان روستا ماندگار شد و بعد از گذشت نودوچند سال هنوز هنگام تعریف این خاطره اشک در چشمانشان جاری می شود و روسها را نفرین می کنند.
بعد از حمله سپاهیان روسیه تزاری به مهاباد و حومه قحطی سراسر منطقه را فرا گرفت، به گفته بازماندگان این قحطی مردم از شدت گرسنگی گوشت سگ و گربه و خر را می خوردند در چند مورد نادر حتی گوشت بچه های مرده را خورده بودند. خیلی از مردم نیز از گیاهان سمی و خطرناک تغذیه کرده بودند که در نهایت به مرگ دردآور دچار می شدند. عمق فاجعه قحطی به حدی بود از روستاي لج تنها هفت خانوارنجات ثیدا کردند.. بدین گونه سرزمین آباد ویران می شود و روسها روی مغولان را سفید می کنند.

1 ـ باره خیزی گولان: معروف است قدیم در شرق روستای لج، روستای مخصوص افراد صعب علاج و جذام وجود داشته است. خرابه های این روستا تا 15 سال پیش بر جای مانده بود و قرار گرفتن تپه شنی که از لایه روبی جوی بند آب لج در آنجا درست شده بود آن را به باره خیزی گولان (تپه شنی جذامها) معروف کرده بود.

منابع: 1 ـ تاریخ مهاباد.
2 ـ خاطرات بازماندگان جنگ جهانی اول.

تمام
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید