نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 06-16-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض معمار سينمای مدرن

ميكل‌آنژلوآنتونيوني و آثارش
ميکل آنژلوآنتونيونی، 29/ سپتامبر/ 1912 در فراري ايتاليا متولد شد. سال 1935 در رشته اقتصاد و تجارت از دانشگان بولونيا فارغ‌التحصيل شد،وی علاوه بر تجربه‌هايي که با فيم 16 ميليمتري داشت، در روزنامه محلي ايل‌كوريره‌پادانو نقد فيلم مي‌نوشت دربین سال‌هاي 39-1935 یعنی همان زمان که كارمند بانك بود، تلاش كرد مستندي درباره بيمارستان‌هاي رواني بسازد كه موفق نشد. در 1939 به رُم مهاجرت كرد تا سينما را به طور جدي دنبال كند. در آن جا، نويسنده و منتقد مجلة معروف سينما- ارگان سينمائي حزب فاشيست، به سردبيري ويتوريوموسوليني- شد.

آنتونيوني
در 1940 وارد «مركز تجربه‌هاي سينمائي رُم» - مشهورترين مدرسه سينمايي ايتاليا- شد و حدود دو سال در آن جا تحصيل و تجربه كرد و سرانجام در سي سالگي امكان نخستين تجربه حرفه‌اي سينما را يافت كه همكاري با روبرتوروسليني در نوشتن فيلم‌نامه خلبان باز مي‌گردد (1942) بود. در همين سال در نوشتن فيلم نامه دولال (فرانكو فولكينيوني) همكاري كرد و در همين فيلم، دستيار كارگردان هم بود سپس به عنوان نماينده سينماي ايتاليا به فرانسه رفت و در فيلم ميهمانان شب (مارس كارنه، 1942) كه محصول مشترك دو كشور بود، دستياري كارگردان را به عهده گرفت.
كارگرداني نخستين فيلم كوتاهش اهالي پو رادر 1943 آغاز كرد كه درباره ماهي‌گيران رودخانه پو بود، اما تا سال 1947 نتوانست آن را كامل كند. با جوزپه دسانتيس در نوشتن فيلم‌نامه شكار تراژيك (1947) همكاري داشت و طي سه سال بعدي چند مستند كوتاه ساخت و با فليني هم در فيلمنامه شيخ سفيد (1952) همكاري كرد.
آنتونيوني در 38 سالگي، سرانجام اولين فيلم بلندش وقايع يك عشق (1950) را ساخت كه نشانه‌ها و عناصر سبك و پرداخت او كه در فيلم‌هاي ديگرش تكامل يافت، در آن آشكار بود. در 1957 نيز دو نمايش با نام‌هاي رسوايي پنهان و من و دوربين را روي صحنه برد. در طول دهه 1950، آنتونيوني چهار فيلم ديگر ساخت: شكست خوردگان (1952)- خانم بدون كامليا (1953)- رفيقه‌ها (1955) و فرياد (1957) . او هم چنين اپيزود قصد خودكشياز فيلم عشق در شهر، (1953) را كارگردان كرد.
آنتونيوني در 1959 با فيلم ماجرا به نخستين موفقيت بين‌الملي‌اش دست يافت و جايزه ويژه هيأت داوران جشنواره كن را دريافت كرد. اين فيلم، بلوغ زيبائي شناسي يگانه او و هم چنين جلوة بارز تم مورد علاقه و سبك استفاده‌اش از دوربين بود كه در دو فيلم بعدي‌اش- شب (1960) و كسوف (1962)- نيز ادامه يافت و سه گانة معروف‌اش شكل گرفت.
فيلم بعدي
- صحراي سرخ (1964)- را كه نخستينفيلمرنگي‌اش بود نيز مي‌توان به نوعي پيوسته به اين سه فيلم، و مجموعه آن را يك چهارگانه خواند. تم اصلي اين فيلم‌ها، خلأ عاطفي انسان در جهان مدرن و جستجوي


عناصر طبيعي و مصنوعي جهان پيرامون
نيز براي القاي وضعيت روحي شخصيت‌ها
و نمايش فشاري كه منجر به از خود
بيگانگي و اضطراب رواني مي‌گردد، در
فيلم‌هاي آنتونيوني به كار گرفته مي‌شود.
بيهوده‌اش براي يافتن و رها كردن خويش در دنياي ماشيني، و ناتواني خسته‌كننده در برقراري ارتباط با ديگران است. نماهاي ثابت و طولاني او تا عمق درون شخصيت‌ها نفوذ مي‌كند. سكون اين نماها، فشاري را كه زمانه برروح و روان و عاطفة انسان‌ها چيره مي‌كند، نشان مي‌دهد و القا مي‌كند. عناصر طبيعي و مصنوعي جهان پيرامون نيز براي القاي وضعيت روحي شخصيت‌ها و نمايش فشاري كه منجر به از خود بيگانگي و اضطراب رواني مي‌گردد، در فيلم‌هاي آنتونيوني به كار گرفته مي‌شود. فيلم‌هاي او اغلب طرح مشخص و مرسوم و كلاسيك داستاني ندارد و ابهام روايت در آن‌ها، تقريباً به مرز راز مي‌رسد. او معمولاً برروي شخصيت‌هاي زن آثارش متمركز مي‌شود و مردان، اغلب حكم كاتاليزور را دارند.
ماجرا، هم چنين نخستين نقش آفريني مونيكاويتي به عنوان زن غير متعارف آثار او،هم باعث جلب توجه تماشاگران بيشتري به فيلم‌هاي آنتونيوني شدو هم به نظر مي‌رسد كه برانگيختگي عناصر عاطفي و احساسي در فيلم‌هاي بعدي اش را ناشی شد.
مهارت آنتونيوني در كار با زمان و فضا براي القاي دنياي دروني آدم‌ها، در صحراي سرخ جلوة ديگري يافت. اودر اين
فيلم، حتي مكان‌هاي طبيعي فيلم‌برداري را نيز براي نمايش حالت‌هاي رواني شخصيت‌هايش رنگ‌آميزي كرد. فيلم بعدي‌اش، آگرانديسمان (1966)، گسست قابل توجه او با گذشته‌اش بود: اين فيلم به زبان انگليسي در انگلستان ساخته شدو شخصيت‌ اصلي‌اش يك مرد بود. پرداختِ با روح و مهيجي داشت اما عناصر راز و ابهام هنوز در آن موج مي‌زد و روابط بين آدم‌ها، هم چنان نفساني و تيره بود.

آنتونيونی فيلم زابريسكي پوينت را که ماجرای آن در غرب آمريكا مي‌گذشت،دز سال 1970 ساخت.او پس از يك غيبت طولاني، بار ديگر با حرفه: خبرنگار (1975) به سبك آشنايش در دهة 1960 و همان مشغلة ذهني- نااميدي، ناتواني و احساس بيقراري و كسالت- بازگشت. راز اُبروالد را چهار سال بعد( با استفاده از امكانات ويدئو و بر اساس نمايشنامة عقاب دوسر اثر ژان كوكتو )براي تلويزيون ساخت، كه به عنوان اثري از آنتونيوني قابل تشخيص نبود. در همين دهه مستندي دربارة چين ساخت. با هويت يك زن (1982) بار ديگر به همان زمينه‌هاي آشنايش برگشت كه جايزه ويژه سي‌وپنجمين سالگر جشنواره كن را برايش به ارمغان آورد.
طي دهه 1980 آنتونيوني كم كار و كم كارتر شد. سن بالا هم چنين دو سكته كه در اوايل دهه 90 رخ داد، او را عملاً زمين‌گير كرد. فقط چند فيلم كوتاه تبليغاتي، از جمله فيلمي براي كارخانه اتومبيل‌سازي رنو، و مستندي درباره رم به مناسبت برگزاري مسابقات جام‌جهاني فوتبال در ايتاليا (1990)كه يك قسمت از مجموعه فيلم‌هايي بود كه چند كارگردان نامدار سينماي ايتاليا دربارة شهرهاي كه مسابقه‌ها در آن‌ها برگزار مي‌شد، ساخت.
اعتبار جهاني آنتونيوني هم چنان ناشي از فيلم‌هاي او در نيمة اول دهه (1960) است؛ آثاري اصيل از يكي از برجسته‌ترين هنرمندان خلاق سال‌هاي پس از جنگ دوم جهاني. تقريباً در همة فيلم‌هاي او، نماها برخلاف توقع تماشاگر و قراردادهاي آشناي سينماي كلاسيك هاليوود عمل مي‌كنند. در بسياري از فيلم‌هايش به نظر مي‌رسد كه شخصيت‌هاي اصلي، بازتابي از خود او هستند؛ آدم‌هائي كه در كار خلق تصوير، داستان گويي و يا ساير اشكال هنري‌اند (فيلم‌ساز «خانم بدون كامليا»، معمار «ماجرا»، رمان نويس «شب»، عكاس «آگرانديسمان»، گزارشگر تلويزيوني «حرفه: خبرنگار»، نقاش «راز اُبروالد» و فيلم ساز «هويت يك زن».) اما اهميت خرفه اين شخصيت‌ها، تنها در روايت و داستان فيلم‌هاست، و نه تكنيك آن‌ها.

در اين فيلم‌ها، گويي هنرمندان در جهاني گرفتار شده‌اند كه بازتاباندن تصوير خودشان در آن ناممكن است. هر چند فيلم‌هاي آنتونيوني، آثار «تجربي»- به آن معنا كه به كارهاي هاليس فرامپتن، مايكل اسنو يا اندي وارهول

تقريباً در همة فيلم‌هاي او، نماها برخلاف
توقع تماشاگر و قراردادهاي آشناي سينماي
كلاسيك هاليوود عمل مي‌كنند.

اطلاق مي‌شود- نيستند، اما شيوة روايت تخت (يا به تعبير رولان بارت، «به طرز عجيبي مات») او باعث مي‌شود كه تماشاگر براي دست‌يابي سريع به تداوم روايت، به مانع برخورد كند. به دليل همين غرابت و پيچيدگر ساختار و روايت بود كه نخستين نمايش ماجرا در جشنوارة كن جنجال آفريد. هر چند بعدها طي سه دهه (در سال‌هاي: 82، 72، 1962) اين فيلم جزو ده فيلم انتخابي منتقدان در رأي گيري‌هاي مجلة «سايت اندساند» قرار گرفت.
آنتونيوني بارها گفته است كه جنبه‌هاي روايي و دراماتيك فيلم‌هايش- داستان گويي به شيوه ادبي- هر چه زمان مي‌گذرد اهميتش كم‌تر شده تا جايي كه در زابريسكي پوينت، حرفه: خبرنگار و راز اُبروالد به فقدان كامل جلوه‌هاي دراماتيك رسيده است. داستان‌هاي آنتونيوني، آغاز و پايان كلاسيك و مشخص ندارد؛ با اين حال، او براي هر دو مرحله، ايده‌هاي خاصي دارد. او خود در اين باره مي‌گويد: «داستان‌هاي امروزي همين‌اند، بي‌آغاز و بي‌پايان، بدون گره‌هايي دراماتيك و گره‌گشائي. قواعد نمايشي قديمي، ديگر به كار نمي‌آيند.»در ساختار دايره‌وار آثار آنتونيوني، شخصيت‌هاي تكرار شونده همواره به انتهاي يك راه مي‌رسند. آن چه آثار آنتونيوني را در اساس از نئورئاليسم جدا كرد، عدم توجه او به ارتباط شخصيت‌ها و اجتماع است. او بيشتر به فرديت و درون آدم‌هاو ارتباطشان با يكديگر مي‌پردازند و هم چنين احساس‌هايي كه جهان پيرامون (جامعه) در آن‌ها ايجاد مي‌كند. و اين همان نكته‌اي است كه برخي از منتقدان، به «رئاليسم دروني» آثار آنتونيوني تعبير كرده‌اند.
كلام در فيلم‌هاي او، اطلاعات زيادي دربارة روايت و داستان به تماشاگر نمي‌دهد بلكه خبر از درون آد‌م‌ها مي‌دهد؛ آن هم به شيوه‌اي غير مستقيم. بدین نحو كلام و صداي شخصيت‌ها، همچون ساير صداهاي فيلم‌هايش، بيشتر جنبة آوايي و زيبايي‌شناسي صوتي دارد تا همان نقشي كه معمولاً كلام در فيلم‌هاي كلاسيك برعهده مي‌گيرد. در بيشتر فيلم‌هاي او، جمعيت يا غايب است و يا براي نمايش تنهائي شخصيت‌ها در ميان جمع به كار مي‌رود. همچنين در بيشتر فيلم‌ها، مكان‌هاي عمومي تقريباً خالي، و القا كنندة كيفيت خلأ است.
هر دو شكل استفاده از جمعيت و مكان‌ها در شب ديده مي‌شود- تقريباً به جز فيلم حرفه: خبرنگار كه از معدود فيلم‌هاي آنتونيوني است كه در آن از آفتاب داغ و فضاها و مكان‌هاي روشن و براق استفاده كرده است- نقطه‌هاي عطف آثار او، معمولاً در شب يا صبح زود رُخ مي‌دهد؛ بازهم مانند شب، كه شبش آگاه كننده و هشدار دهنده است؛ و سحرگاهش معلوم نيست كه يك پايان است يا يك آغاز.


فيلم‌شناسي:
به عنوان دستيار كارگردان:

1-دو خيانتكار: همچنين دستيار كارگردان: انريكو فولكينيوني (1942)
2-مهمان شب: كارگردان: مارسل كارنه (1942)

به عنوان فيلمنامه نويس:
1-بازگشت خلبان: كارگردان: روبرتو روسليني (1942)
2-شكار تأسف‌بار (شكار تراژيك): كارگردان: جوزپه دسانتيس (1947)
3-شيخ سفيد (طرح اوليه): كارگردان: فدريكو فليني (1952)
به عنوان كارگردان تئاتر:
1-من دوربين هستم. از نوشتة جان دان دروئن (1947)
فيلم‌هاي كوتاه:
1-مردمان پو (اهالي پو): ايتاليا، 9 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني (47-1943)
2-نظافت شهر، N.U. : ايتاليا، 9 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني (1948)
3-دروغ عاشقانه: ايتاليا، 10 دقيقه، سياه و سفيد، بازيگران، آناويتا- آني اوهارا- سرجوريموندي- تساندروروبرتي (49-1948)
4-خرافات: ايتاليا، 9 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني (1949)
5-دخترك يك سفيد پوست: ايتاليا، 10 دقيقه، سياه و سفيد (1949)
6-هفت چوبدست و يك دست لباس: ايتاليا، 10 دقيقه، سياه و سفيد (1950)
7-ويلاي هيولاها:‌ ايتاليا، 10 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني (1950)
8-خط آهن فلوريا: ايتاليا، 10 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني (1950)
9-تا حدودي دربارة يك آدم: ايتاليا، 10 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني (1950)
10-خودكشي‌هاي ناموفق (اپيزودي از عشق در شهر): ايتاليا، 20 دقيقه، سياه و سفيد، فيلمنامه: آنتونيوني بازيگران غيرحرفه‌اي (1953)
11-فيلم آزمايشي (اپيزود I Tri Volti ) : ايتاليا، 33 دقيقه، رنگي، فيلمنامه: آنتونيوني، بازيگران: ثريا اسفندياري، ايوانو داوولي، جورجو سانتارللي، پي‌روتوزي. (فيلم آزمايشي از ثريا، ملكة سابق ايران، براي بازي در دو فيلم داستاني كوتاه به كارگرداني مائودوبولونيني و ايندووينا)- (1965)
فيلم‌هاي بلند:‌

1-خاطرات يك عشق: ايتاليا- 110 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه: آنتونيوني- بازيگران: لوچابوزه- ماسيموجيروتي- فرناندوسارلي- جينوروسي. (1950)
2-شكست خوردگان: (ايتاليا و فرانسه- 110 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه: آنتونيوني- بازيگران: برانكو اينترليني- آناماريا فره‌رو- ادي مالتالياتي- ژان پي‌يرموكي- آني نويل (1952)
3-بانوي بدون گل‌هاي كامليا: ايتاليا- 105 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه آنتونيوني- بازيگران: لوچابوزه- آندره آچه كي- جينوچروي- آلن كاني. (1953)
4-رفيقه‌ها: ايتاليا- 104 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه: آنتونيوني- بازيگران: والنتينا كورتز- ايون فورنو- اتوره مازوري- گابريل فوزتي- محصول (1955) (اين فيلم براساس نوشته‌اي از: چزاره پاوزه ساخته شد. كه در جشنوارة سينمائي ونيز در همان سال برندة شير نقره‌اي شد.)
5-فرياد: ايتاليا- 102 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه: آنتونيوني- بازيگران: آليداوالي- استيوكاكران- دوريان گري. (1957)
6-ماجرا: ايتاليا و فرانسه- 140 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه آنتونيوني- بازيگران: گابريلدفرزتي- مونيكا ويتي- له آماساري- دومينيك بلانشار- ونزوريچي (1960)- (اين فيلم در همين سال جايزة ويژة هيأت داوران جشنوارة كن را دريافت نمود).
7-شب: ايتاليا و فرانسه- 122 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه آنتونيوني- تونينوگوئه‌را- بازيگران: ژان‌مورو- مارچلوماستورياني- مونيكا ويتي- برناردويكي. (اين فيلم در سال 1961 برندة خرس طلائي، از جشنوارة برلين شد).
8-كسوف: ايتاليا و فرانسه- 125 دقيقه- سياه و سفيد- فيلمنامه: آنتونيوني- تونينوگوئه‌را- بازيگران: مونيكاويتي- آلن دلون- فرانسيسكورابال- لوئيس سينيد (1962) (اين فيلم در همان سال برندة جايزة ويژة هيأت داوران جشنوارة كن شد).
9-صحراي سرخ: ايتاليا و فرانسه- 120 دقيقه- رنگي- فيلمنامه: آنتونيوني- تونينوگوئه‌را- بازيگران: مونيكاويتي- ريچاردهريس- كارلوكيونتي- آلدوگروتي (1964). (برندة شير طلائي جشنوارة ونيز)
10-آگراند بسمان: انگلستان- 112 دقيقه- فيلمنامه: آنتونيوني- تونينوگوئه‌را- بازيگران: ونساردگريو- ديويدهمينگز- سارامايلز- جين بركين- جان كاسل- پيتربودلز (1966) (اين فيلم براساس رمان خوليوكورتازار ساخته شد و در سال 1967 برندة نخل طلائي جشنوارة كن گرديد).
11-قلة زابريسكي: آمريكا- 105 دقيقه- رنگي- فيلمنامه: آنتونيوني- بازيگران: مارك فله‌شت- دارياهالپرين. (1970)
12-چين: ايتاليا- 128 دقيقه- رنگي (مستندي در باره چين امروز. آنتونيوني در 1972 در پي دعوت چوئن‌لاي به چين سفر كرد، پنج هفته در آن جا ماند. سي‌هزار متر ( m 30000) نگاتيو سوپر 16 بكار گرفت، يعني چيزي حدود 9 ساعت فيلم.)
13-حرفه: خبرنگار (كه در آمريكا با نام مسافر به نمايش درآمد. (1974): ايتاليا، فرانسه، اسپانيا- 126 دقيقه- رنگي- فيلمنامه: مارك پپيلو. بازيگران: جك نيكلسون- ماريا اشنايدر- جني‌روناكر. (مارك پپيلو، برادر كلرپپيلو (همسر برناردوبرتوچي) به عنوان همكار فيلمنامه نويس، چند اثر معتبر در كارنامة كم ورقش دارد. وي براي فيلمنامة «آخرين امپراتور» ، اسكار بهترين فيلمنامة اقتباسي را دريافت كرد،)
14-راز اوبروالد: ايتاليا- 112 دقيقه- رنگي- فيلمنامه: آنتونيوني- تونينوگوئه‌را. بازيگران: مونيكا ويتي- فرانكو برانچاروسي- اليزابتاپوترني. (1980)‌ (براساس كتاب «شاهين دوسر»‌ اثر ژان كوكتو.)
15-هويت يك زن:‌ ايتاليا و فرانسه- 128 دقيقه- رنگي- فيلمنامه: آنتونيوني- بازيگران: توماس ميليان- كريستين بواسون- دانيلاسيلورو- مارسل بوزوفي (1982)
و فيلم رُم (مستند كوتاه
1990) همچنين از ميان ابرها (1995).
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید