رستش دیروز فیلم ذهن زیبا رو دیدم، حیفم اومد که این مطلب رو ننویسم، قبلش باید بگم که این فیلم واقعا فیلم خوبی بود.
اینو میشناسی؟
جان نَش (۱۳ ژوئن ۱۹۲۸-) ریاضیدان نابغه و برجستهٔ آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری روانگسیختگی (اسکیزوفرنی) از نوع پارانوید مبتلا شد. او در تکامل نظریهٔ بازیها نقش بسیار مؤثری داشت و به خاطر تلاشهایش در این زمینه، در سال ۱۹۹۴ به همراه رینهارد سلتن و جان هارسانای برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد شد.
فیلم یک ذهن زیبا با بازی (راسال کرو) دربارهٔ زندگی او ساخته شدهاست.
جان نش ریاضیدان نابغه و برجستهٔ آمریکایی که در سنین جوانی به بیماری شیزوفرنی از نوع پارانویید مبتلا شد و بر اساس زندگی وی فیلمی به نام یک ذهن زیبا یا ذهنی زیبا نیز ساخته شده است. کار مهم او معرفی مفهومی است که بعدها به تعادل نش معروف شد. کارهای او در گسترش نظریهٔ بازیها (از شاخههای ریاضیات نوین) بسیار موثر بوده است.
<جان نش> اكنون 78 ساله و يكي از معروفترين اساتيد رياضيات در دانشگاه پرينستون است. البته همان 70 سال پيش هم، اطرافيان و بهخصوص خانوادهاش ميدانستند كه آينده درخشاني پيش روي اوست. <نش> در 20 سالگي مدرك ليسانس و فوق ليسانس را يكجا اخذ كرد و 2 سال بعد هم، در 22 سالگي، به درجه دكترا نايل شد. او به معناي واقعي كلمه يك نابغه رياضي بود و تئوريهاي مهم و بحثانگيزي در حوزه رياضيات و اقتصاد وضع كرد كه برايش جوايز متعددي به همراه داشت. او در سال 1994، به جايزه نوبل اقتصاد نيز دست پيدا كرد. اما آنچه از <جان نش> چهرهاي ممتاز و مورد توجه ساخته است، نه نبوغ رياضي، كه استقامت او در مبارزه با بيماري اسكيزوفرني است. خودش در يادداشتي براي پايگاه اينترنتي بنياد نوبل مينويسد:<از كودكي تمايل داشتم كه كارهايم را تنهايي انجام بدهم. گوشهگير بودم و دوست نداشتم كه با همكلاسيهايم بجوشم. فكر ميكردم كارهايشان، تفريحاتشان، همه و همه يك جور وقت تلف كردن است. در 31 سالگي هنوز هم گوشهگير بودم. همسرم باردار بود و من در دانشگاه تدريس ميكردم. همه چيز روبراه بود تا اينكه كمكم سر و كله آن فكرهاي عجيب و غريب و آن صداهاي لعنتي پيدا شد.> <جان نش> صداهايي غيرواقعي را ميشنيد كه او را از خطراتي موهوم حذر ميدادند و وادارش ميكردند كارهايي برخلاف خواستهاش انجام بدهد. رفته رفته بر شدت توهمات او افزوده شد و زندگياش در آستانه فروپاشي قرار گرفت. همسرش او را ترك كرد، كرسي استادي خود را در دانشگاه از دست داد و بالاخره در بيمارستان بستري شد. پزشكان بيمارياش را نوعي <اسكيزوفرني هذياني> تشخيص دادند كه با افسرگي خفيف و كاهش اعتماد به نفس همراه شده بود. <نش> در ابتدا از خود سرسختي و مقاومت نشان ميداد و سعي ميكرد با هر ترفندي شده از بيمارستان و حتي از نظارت مستقيم روانپزشك، فرار كند. اما با شدت گرفتن بيماري، كمكم به درمان تن داد. سواي درمان، آنچه بيش از همه به <نش> كمك كرد، تلاش آگاهانهاي بود كه او از خود نشان داد. او با تمام توان سعي كرد تا محتواي ذهني بيمار خود را ذره ذره اصلاح كند. اين فرآيند جبراني، چيزي نزديك به 25 سال از بهترين سالهاي عمر او را گرفت اما اميد و ارادهاي كه او از خود نشان داد، كار خودش را كرد و رياضيدان نابغه بالاخره از بند بيماري نجات پيدا كرد. خودش اين طور مينويسد: <به مرور زمان سعي كردم بخش بيمار ذهن خودم را شناسايي و پاك كنم. سعي كردم رفته رفته ذهنيت عالمانهاي را كه از قبل داشتم، بازسازي كنم. اين كار خيلي طول كشيد، خيلي چيزها را از من گرفت اما فكر ميكنم الان ديگر بخش اعظم آن هذيانها و آن توهمات را دور ريختهام. اينكه در اين سن و سال هنوز ميتوانم يك رياضيدان و تئوريسين فعال باشم، به اين معني است كه من در مبارزه با بيماريام موفق شدهام.> علاوه بر كتابهاي مختلفي كه در باره زندگي عبرتآموز و اميدبخش <جان نش> نوشته شده، 2 فيلم نيز بر همين اساس توليد شده است. يكي فيلم آشناي <ذهن زيبا> كه با بازي راسل كرو و كارگرداني ران هوارد توليد شده و از واقعيت زندگي و بيماري جان نش خيلي فاصله دارد؛ و ديگري فيلم مستند <جنون درخشان> كه نگاه دقيقتر و وفادارتري به زندگي او داشته است. نش داراي 2 فرزند پسر است. فرزند اولش كه درست همزمان با شروع بيماري پدر به دنيا آمد، رياضيدان است و از بد حادثه، درست مانند پدر، به بيماري اسكيزوفرني هذياني مبتلاست. او نيز سالهاست كه تحت نظارت و درمان پزشكان قرار دارد.
مي گويند مرز بين نبوغ و جنون به باريكي يك تار مو است. در يك ذهن زيبا ما با نابغه اي روبرو هستيم كه از اين مرز عبور كرده است. يك ذهن زيبا فيلم بسيار خوش ساختي است. يك كار بياد ماندني از "رون هاوارد". فيلم داستان زندگي جان نش (راسل كرو) برنده جايزه نوبل اقتصاد در 1994 است نابغه اي كه مبتلا اسكيزوفرني است.
نابغه اي كه در دنيايي غير از دنياي ما زندگي مي كند شايد نبوغ بيش از حد او را به اين ورطه انداخته است. زماني كه فيلم را مي بينيم ناخود آگاه اين پرسش براي ما مطرح مي شود كه آيا هر يك از شخصيت هاي ساخته ذهن جان نش جوابي به يك نياز بيروني براي او نبوده است
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
ویرایش توسط زکریا فتاحی : 02-08-2010 در ساعت 11:33 PM
|