نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 02-19-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ترجمه كتاب بحث حول المهدي

نويسنده: آية الله سيد محمد باقر صدر
مترجم: مصطفى شفيعي

اعجاز وعمر طولاني
دانستيم كه عمر طولانى از نظر علم، ممكن است. حال اگر فرض كنيم از نظر علم امكان نداشته باشد وقانون پيرى وشكستگى قانونى حتمى باشد كه بشريت هرگز نتواند آن را تغيير دهد، در اين صورت چه مى شود؟
بايد گفت: در اين صورت طول عمر افرادى چون نوح ومهدى كه قرنها بر خلاف قوانين طبيعى كه در علم جديد به اثبات رسيده است زنده مانده اند از موارد اعجاز محسوب مى گردد.
معجزه، در مقطع خاصى قانون طبيعت را از كار مى اندازد تا زندگى شخصى را كه رسالت به وجود او بستگى دارد حفظ كند.
معجزه طول عمر از نظر يك مسلمان كه عقيده خود را از قرآن وسنت برگرفته است دور از انتظار ومنحصر به فرد نيست.مثلا قانون طبيعت اين است كه جسمى كه حرارت بيشترى دارد در جسمى كه حرارت كمترى دارد اثر مى گذارد تا جايى كه هر دو يكسان شوند وقاطعيت اين قانون از قانون پيرى هم بيشتر است؛ در حالى كه مى دانيم اين قانون براى حفظ زندگى حضرت ابراهيم، عليه السلام، از تاءثير افتاد زيرا تنها راه براى نگهدارى او بود؛ وقتى آن حضرت به آتش در افتاد وحى آمد:
يا نار كونى بردا وسلاما

اى آتش بر ابراهيم خنك وسلامت باش!.
وابراهيم سالم بدون هيچ گزندى از آتش بيرون آمد!
وهمچنين است ديگر قوانين طبيعى كه براى شمارى از پيامبران وحجتهاى الهى در روى زمين از كار افتاد؛ دريا براى موسى شكافته شد؛ روميان تصور كردند عيسى را دستگير كرده اند در حالى كه اشتباه مى كردند؛ پيامبر اسلام، صلى اللّه عليه وآله، در حالى كه گروه زيادى از قريش خانه اش را در محاصره داشتند وساعتها در كمين او بودند، از خانه بيرون آمد واز ميان آنان گذشت در حالى كه خداوند وى را از ديد آنان پنهان داشت.
در همه اين نمونه ها قانون طبيعت براى حمايت وحفاظت يك شخص از كار مى افتد؛ زيرا حكمت الهى اقتضاى زنده ماندن او را داشته است وقانون پيرى هم مى تواند در زمره يكى از اين نمونه ها باشد.
شايد بتوان از آنچه تا به حال اتفاق افتاده يك نتيجه كلى به دست آورد وآن اينكه: هر وقت حفظ جان حجتى الهى در روى زمين نياز به تعطيل قانونى طبيعى داشته باشد وهر گاه ادامه زندگى آن شخصيت براى انجام يك طرح مهم، ضرورى باشد در اين هنگام لطف الهى باعث مى شود كه آن قانون طبيعى موقتا از كار بيفتد ولى وقتى شخصيتى وظيفه الهى خود را به انجام رساند، مطابق قوانين طبيعى مى ميرد ويا به شهادت مى رسد.
در اينجا هم، ما با يك سؤ ال روبرو مى شويم وآن اينكه چگونه ممكن است يك قانون از كار بيفتد؟ چگونه مى شود پيوند حتمى وضرورى ميان پديده ها گسسته شود؟ آيا اين با علم تناقض ندارد؟ علمى كه قوانين طبيعى را كشف وبر اساس آزمايش واستقراى منطقى، پيوندهاى ضرورى آن را شناسايى كرده است.
در جواب بايد گفت كه خود علم با عقب نشينى از انديشه ضرورى بودن قوانين طبيعى به اين پرسش، پاسخ داده است.
توضيح اينكه، علم بر اساس آزمايش ومشاهدات، قوانين طبيعى را كشف مى كند؛ هر گاه پديده اى طبيعى هميشه دنبال پديده اى بيايد از اين پيوستگى به يك قانون كلى پى مى بريم وآن اينكه هر جا آن پديده اولى پيدا شد دنبالش پديده دومى مى آيد. ولى علم نمى گويد بايستى ميان آن دو پديده، يك وابستگى ذاتى حتمى وجود داشته باشد كه از ژرفاى آنها سرچشمه گرفته است؛ زيرا حتميت وضرورت، يك حالت غيبى است كه وسايل آزمايشگاهى وعلمى نمى تواند آن را اثبات كند. از اين رو منطق علم جديد تاءكيد مى كند كه قانون طبيعى - آنگونه كه علم تعريف مى كند - سخن از ارتباط وعلاقه حتمى ندارد بلكه سخن از مقارنه دائمى ميان دو پديده دارد. پس اگر معجزه آمد واين دو پديده طبيعى را از هم جدا كرد چنين چيزى هرگز گسستن يك رابطه ضرورى وحتمى نيست.
حقيقت اين است كه معجزه به معنى دينى كلمه در پرتو منطق علم جديد بيش از آنچه نقطه نظر علم قديم بود، قابل فهم شده است، زيرا ديدگاه گذشتگان اين بود كه هر پديده اى اگر با پديده ديگر مقارنه داشت، رابطه آندو ناگسستنى است ومعنايش اين بود كه محال است يكى از ديگرى جدا شود. ولى در منطق علم روز اين رابطه به قانون مقارنه يا قانون تتابع شايع تعبير مى شود. بدون اينكه رابطه غيبى وحتمى ميان آن دو لازم شمرده شود.
با اين ديد معجزه يك حالت استثنايى براى اين عموم مى گردد بدون اينكه با يك ضرورت، اصطكاك پيدا كند يا منجر به يك امر محال ونشدنى گردد.
وما بنابر آنچه به عنوان اساس استقراء در منطق پذيرفته ايم با نظر علم جديد موافقيم ومى گوييم: استقراء دليلى بر رابطه ضرورى ميان دو پديده اقامه نمى كند بلكه تنها دلالت بر وجود يك تفسير مشترك در تقارن دائمى وتعاقب دائمى ميان دو پديده دارد وهمانطور كه مى شود اين تفسير مشترك را بر اساس حكمتى فرض كرد كه باعث شده نظم آفرين جهان، رابطه مستمرى ميان پديده هاى خاصى برقرار كرده باشد. وهمين حكمت احيانا ممكن است خود، دعوت به استثنا كند كه در اين صورت معجزه رخ مى دهد.

ویرایش توسط amir ahmadi : 02-19-2012 در ساعت 09:06 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید