03-14-2010
|
|
کاربر خوب
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: Iran
نوشته ها: 290
سپاسها: : 0
111 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فرهاد پیربال" شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد.
کودکی و نوجوانیاش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا دردانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند.
پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک،ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد.
در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت.
او آثار بسیار ارزندهای در شعر،داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهشهای ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است.
مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهیهای درون سپید و سپیدیهای درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند.
رمانهای "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعهداستانهایی چون "سیبزمینی خورها" و نیز نمایشنامههای متعدد و بیست کتاب پژوهشی،از جمله آثار قلمی وی هستند.
پیربال به کار روزنامهنگاری وترجمه نیز اشتغال داشته و گزیدهای از اشعار "رمبو"، "بودلر" و شاعران معاصرفرانسوی را همراه با نمایشنامههایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است.
او هم اکنون در هولیرزندگی میکند و در دانشگاههای سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد.
سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرفخان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.
فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.
زندگی وی در تبعید منجر به تالیف وخلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستمهایی را که بر این قوم رفته، بازمیتابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیززده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه میدهد.پیش از خواندن بد نیست به این نکته اشاره شود که پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیمایوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است.
غروبها ( از کتاب: پیشگامان شعر معاصر کرد )
شعر از فرهاد پیربال
ترجمه ازمختار شکری پور
به یادم باش
در غروب گاراژها
در آن هنگام که خورشید
پیراهنی نیمه تاریک به تن خیابانها میکند
دوست دارم در آن دم
شاهد رخسار خسته و بیچارهی سربازانی باشم
که غم و غبار بر سرشان نشسته
و آشفته و دردمند
از سنگرهای دور جنگ
باز میگردند
****
به یادم باش
در غروب خیابانها
در آن هنگام که خورشید پیراهن عزا
بر تن چهارراه ها میکند
دوست دارم در آن دم
همراه با خانه به دوش تنهایی
خودم را به هیاهوی پر کیف و حال باری* بسپارم
***
به یادم باش
در غروب پارکها
در آن هنگام که خورشید
پیراهنی از بنفشه
به تن درختان میکند
دوست دارم در آن دم
- همچون ابری خسته از سفر-
دست در گردن تنهایی بیندازم
و با نعرهای زبونانه
بگریم و بگویم:
" آه
معشوقهی من
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|