غربت
نگاه من نگاه آشنا نیست
نگاهم رو به ابرهای سیاه نیست
ولی در عمق چشمانم غریبی
نگاه آشنا و سوزناکی است
پرستوی دیار مهر هستم
ولی در شهر غربت پَر شکستم
من آن مرغ غریب آسمانم
برای کوچ دیگر ناتوانم
من از کنج غریبی پر کشیدم
ولی هرگز به شهرم نرسیدم
( متین )