نمایش پست تنها
  #16  
قدیمی 09-20-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

494
اي دل گر از آن چاه زنخدان بدر آيي
هر جا كه روي زور پشيمان بدر آيي
هشدار كه گر وسوسه عقل كني گوش
آدم صفت از روضه رضوان بدر آيي
شايد كه به آبي فلكت دست نگيرد
گر تشنه لب از چشمه حيوان بدر آيي
جان مي‌دهم از حسرت ديدار تو چون صبح
باشد كه چو خورشيد درخشان بدر آيي
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
كز غنچه چو گل خرم و خندان بدر آيي
در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقتست كه همچون مه تابان بدر آيي
بر رهگذرت بسته‌ام از ديده دو صد جوي
تا بو كه تو چون سرو خرامان بدر آيي
حافظ مكن انديشه كه آن يوسف مهرو
باز آيد و از كلبه احزان بدر آيي
495
مي خواه و گل افشان كن از دهر چه مي‌جويي
اين گفت سحرگه گل بلبل تو چه مي‌گويي
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقي را
لب گيري و رخ بوسي مي نوشي و گل بويي
شمشاد خرامان كن و آهنگ گلستان كن
تا سرو بياموزد از قد تو دلجويي
تا غنچه خندانت دولت به كه خواهد داد
اي شاخ گل رعنا از بهر كه مي‌رويي
امروز كه بازارت پر جوش خريدار است
درياب و ببر گنجي از مايه نيكويي
چون شمع نكورويي در گذر بادست
طرف هنري بربند از شمع نكورويي
آن طره كه هر جعدش صد نافه چين ارزد
خوش بودي اگر بودي بوئيش ز خوشخويي
هر مرغ به دستاني در گلشن شاه آمد
بلبل به نوا سازي حافظ به غزلگويي
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید