نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 06-30-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question سمفونی شماره پنج بتههون

حتما خیلی از شماها از گوش دادن به سمفونی بتهوون لذت نمی برید .
عاشق آهنگای پر حرارت و داغی هستین که هر روز به بازار میاد
بهتره این پستمو که با دقت خاصی نوشتم ، بخونین :
_________________

دیروز توی عصر شعر ، دوست شاعرم عالين نجاتی که آدم بسيار فرهيخته ايه ؛
پيشنهاد کرد سمفونی شماره پنج بتهوون رو گوش کنیم

همیشه وقتی عالین حرف می زنه ، من مات حرف زدنش میشم ...
و هرچی بیشتر از هنر و ... برامون می گه من تازه می فهمم وای هیچی نمی دونم !

گوش کردن به حرفاش و عمل کردن به توصیه هاشو خیلی دوس دارم ...

عالین معتقده اگه ما از چيزايی مث شعرای فروغ يا سمفونی بتهوون لذت نمی بريم
اشکال از خود ماست
بايد به سطحی از زيبايی شناسی (که بحث مفصلیه) برسيم که سليقه هامونو بکرتر پرورش بدیم
و يه جمله ی خيلی قشنگ از يه بزرگ گف که من نميشناختمش.(دفه ی بعد حتما اسمشو ازش می پرسم مينويسم)
جمله ش اين بود :
"تربيت سليقه ، خيلی سخت تر از تربيت فرزنده"
_________________

و اما داستانی که از سمفونی شماره پنج بتهوون تعریف کرد ، اینقد برام جالب شد
که برآن شدم حتما این سمفونی رو گوش کنم :

بتهوون توی دوران جوونی در فقر بسر می برد و مستاجر بوده ؛ یک روز که صاحبخونه ی عصبانی برای گرفتن اجاره اومده ,
به این صورت ( میزانهای اولیه ی موومان 1 ) در زد و این در زدن خود به خود تصویری از یک سمفونی باشکوه در ذهن بتهوون ایجاد کرد.
اونجا بود که بتههون سمفونی شماره ی پنج به نام "
کوبیدن در " رو نوشت .

_________________


علت شهرت بیش از حد این کار سادگی و وضوح زیاد موسیقی آن است. از ابتدا تا انتهای سمفونی شنونده بوضوح همه پیامهایی را
که آهنگساز قصد ارائه آنرا دارد دریافت می کند. بدون شک بتهوون توانسته است با خلق جملاتی ساده، در همان 10 ثانیه اول این سمفونی،
برای همیشه در همه جا و برای مردم همه فرهنگ ها نام خود و این اثر با شکوه را زنده نگاه دارد.
(کاوه رهنما )


همیشه سادگی ، سخت ترین کار دنیاست ..
پیشنهاد می کنم قسمت هایی از این سمفونی رو گوش کنید :


قسمتهایی از موومان اول سمفونی پنج بتهوون

غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید