اى چرخ غافلى كه چه بيداد كرده اى
وز كين چه ها در اين ستم آبادكرده اى
در طعنت اين بس است كه با عترت رسول
بيداد كرده خصم و تو امدادكرده اى
اى زاده زياد نكرده است هيچگه
نمرود اين عمل كه تو شداد كرده اى
بهر خسى كه بار درخت شقاوت است
در باغ دين چه با گل و شمشادكرده اى
با دشمنان دين نتوان كرد آنچه تو
با مصطفى و حيدر و اولاد كرده اى
حلقى بود كه بوسه گه مصطفى مدام
آزرده اش به خنجر فولاد كرده اى
ترسم تو را دمى كه به محشر در آورند
از آتش تو دود به محشر در آورند