نمایش پست تنها
  #15  
قدیمی 08-27-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض و اما پیری و دوباره عشق...

و اما پیری و دوباره عشق

آهای.... من برگشتم . به همان کوچه های پیچ در پیچ و دربدر.
به همان محله ای که بوی اقاقی هایش بی قرارمان می کرد . همان جایی که هر روز طبق طبق عشق جهیزیه دخترانش را می گرداندند . آهای کجایی؟ من برگشتم به کوچه باغ های جوانی و دلد ادگی...باور کن به همان کوچه هایی که هر روز همسایه ها عشق نذری می آوردند به خانه من و تو.... به همان کوچه ای که یک دل عاشق نذر تو کردم و تو با خنده گرفتی . یادت هست؟ به همان محله ای که تو از آن جا رفتی برای دیدن ستاره ها . حالا نگاه کن من برگشتم تا دوباره دربدر تو شوم در طول این کوچه ها . یادت باشد اگر دیدی ستاره ای افتاد آن ستاره من هستم بیا....بیا و اقاقیا در این کوچه های پیچ در پیچ پر پر کن . بیا و در پیچ همان کوچه ای که دوستت داشتم برایم سوگواری کن . بیا و جلوی خانه مرا جارو بزن و عشق جمع کن بیا و دلی را
که در آن عشق نذری برایت آوردم به خانه ات را بر گردان .

--------------------------------

گاه گاهی
سری به من بزن
بوی خوشی به مشامم می رسد
کسی سمت چپ من دست راستش را بلند کرده
سنگین و با وقار
گاه گاهی سری به من بزن
بوی خوش از اوست باور کن
او مرگ است
تا دست راستش به شانه چپ من نرسیده
وقتی پیدا کن
گاه گاهی سری به من بزن
می دانم هر کس با تنهایی خود می میرد...اما
من می خواهم با کسان بی کس بمیرم
گاه گاهی سری به من بزن

توکلی




من نیستم ها یکی دیگه است به خدا این جناب توکلی
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید