نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 01-14-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پیرایش و بازسازی زبان

نخست اینکه، دستگاه گردنده و گردانندۀ زبان (یعنی فعل) در زبان فارسی فلج شده است (گویا ویروس تعرب نخست به سلسله اعصاب زبان حمله می کند). ما بجای تمام یا بیشتر فعلهای بسیط و صرف شدنی فارسی فعلهای ترکیبی زشت و ناهنجار و دست - و - پاگیر بکار می بریم که نه تنها صرف آنها دشوار است، بلکه مشتق سازی از آنها و ساختن انواع ترکیبهای لازم از آنها ناشدنی است.


نتیجۀ اینگونه رفتار با زبان این بوده است که فعلهای بسیط و زیبا و اشتقاق پذیر فارسی را فراموش کرده ایم (مانند شکیبیدن و شگفتیدن و پناهیدن، و دهها مانند آنها) یا به حوزۀ زبان ادبی و شاعرانه تبعید کرده ایم (مانند گسیختن و رهیدن و شتافتن، و دهها مانند آنها و بجای آنها «منقطع کردن» و «استخلاص حاصل نمودن» و «تعجیل نمودن» را به کار برده ایم !) و یا به قیاس همین فعلهای ترکیبی فعلهای ساده فارسی را به صورت ترکیبی بکار برده ایم و به جای «کوشیدن» گفته ایم «کوشش به عمل آوردن» و حتا گاهی این کار را هم نکرده ایم و به جای «ربودن» گفته ایم «سرفت بعمل آوردن»!


آسیب شناسی زبان فارسی به همینجا پایان نمی یابد بلکه باید دید که چرا «مع ذالک» و «کماکان» جای «ازینرو» و «با اینهمه» و «همچنان» را گرفته است و همۀ آن چیزهای دیگری که به خوشایند و فضل فروشی هر منشی و میرزابنویس دیگری به «لسان عذب البیان فارسی» راه یافته و یک زبان چابک و سبک - عنان را به هیولایی نیمه جان بدل کرده است.


البته در این آسیب شناسی باید پذیرفت که به سبب بهره مندی ما در تمدن اسلامی و همچنین در پرورش و بالاندن آن، واژه های بسیاری هست که جزء میراث معنوی و فکری این تمدن اند و آنها را باید پذیرفت. اما اینها کدامها هستند؟ بدون شک شمارش آنها کاریست دشوار و پسند و ناپسند هر کس می تواند فهرست آنها را بسیار بلند یا کوتاه کند. اما گذشته از خوشایند و ناخوشایند، سنجه های منطقی هم برای پیراستن زبان می توان داشت. مهمترین سنجه آنست که کلمه تا چه حد در دستگاه زبان گوارده شده و همچون پاره ای طبیعی از آن درآمده است. واژه هایی مانند فهمیدن و رقصیدن و طلبیدن از نمونه های بسیار خوب برای این سنجه هستند.


در این سه مصدر ریشۀ عربی را با علامت مصدری فارسی ترکیب کرده ایم و فعلی ساخته ایم که تمام صرف می شود و حتا صفاتی مانند فهمیده و رقصان و طلبیده و نطلبیده و یا فعل متعدی دیگری مانند فهماندن و رقصاندن و یا ترکیبهای صفتی مانند خوش فهم و خوش رقص و جزاینها از این ریشه ها ساخته ایم (و بگذریم که ادبای ما اصرار دارند که به جای فهمیدن و فهماندن بگویند تفهم و تفهیم و به جای طلبها بگویند مطالبات و به جای رقصیدن بگویند ترقص) بی گمان، اینها نمونه هایی است از اینکه ذوق درست و سالم اهل زبان چیزی را از زبان دیگر وام گرفته و در دستگاه زبانی خود، همچون جزئی طبیعی از آن و بنا به طبیعت زبان، بکار گرفته است.


اما، در عین حال، صدها واژۀ دیگر داریم که نه تنها در دستگاه زبان گوارده نشده و در اندامه (ارگانیسم) آن جذب نشده، بلکه همواره همچون لقمه هایی ناگوار یا بدگوار برای زبان فارسی مایۀ نفخ و رودل بوده اند و نه تنها بار زبان را از نظر واژگان سنگین کرده اند (و می دانیم که بار داشتن زبان نشانۀ یبوست است!) بلکه پیروی از قاعده های صرفی و نحوی عربی در کاربرد آنها دشواری را صد چندان کرده است.





....
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید