نمایش پست تنها
  #131  
قدیمی 11-23-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شبانه

با گیاه بیابانم
خویشی و پیوندی نیست
خود اگر چه درد رستن و ریشه کردن با من است

و هراس بی بار و بری
و در این گلخن مغموم
پا در جای چنانم که ما زوی پیر
بندی دره تنگ
و ریشه فولادم در ظلمت سنگ
مقصدی بی رحمانه را جاودنه در سفرند


مرگ من سفری نیست ، هجرتی است
از وطنی که دوست نمی داشتم
به خاطر مردمانش
خود آیا از چه هنگام این چنین
آئین مردمی
از دست بنهاده اید؟
پَر ِ پرواز ندارم

اما دلی دارم و حسرت دُرناها
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ماهتاب پارو می کشند

خوشا رها کردن و رفتن
خوابی دیگر ، به مردابی دیگر

خوشا ماندابی دیگر، به ساحلی دیگر
به دریائی دیگر

خوشا پر کشیدن خوشا رهائی
خوشا اگر
نه رها زیستن ، مردن به رهائی

آه ، این پرنده
در این قفس تنگ نمی خواند


نهادتان ، هم به وسعت آسمان است
از آن بیشتر که خداوند
ستاره و خورشید بیافریند
برد گانتان را همه بفروخته اید
که برده داری نشان زوال و تباهی است
و کنون به پیروزی
دست به دست می تکانید
که از طایفه برده داران نئید (آفرینتان!)
و تجارت آدمی
از دست بنهاده اید؟


بندم خود اگر چه بر پای نیست
سوز سرود اسیران با من است
وامیدی خود برهائیم ار نیست
دستی است که اشک از چشمانم می سترد
و نویدی خود اگر نیست
تسلائی هست
چرا که مرا ، میراث محنت روزگاران
تنها ، تسلای عشقی است
که شاهین ترازو را
به جانب کفه فردا
خم می کند ...
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید