بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-26-2010
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض توتم و تابو

توتم و تابو - قسمت 1
مقدمه
در این مقاله ابتدا تعریفی البته مختصر از توتم و تابو كرده و سپس به بررسی اهمیت آن در بهداشت روانی می‌پردازیم. در آغاز انسانها در گروه‌ها یا گله های كوچك می‌زیسته‌اند كه هر یك از این گله‌ها از تعدادی ماده و یك نر قدرتمند یا رییس تشكیل می یافت كه مانع آمیزش جنسی دیگر نرها با ماده‌ها می شد و آنها را از گله می‌راند.
یك روز برادران رانده شده گرد هم آمدند و پدر خویش را كشتند و خوردند و با این كار گله پدری را از میان برداشتند. آنان در اتحاد با هم موفق به انجام كاری شدند كه برای هر یك به تنهایی ناممكن بود. بی شك آن پدر اولیه خشن، برای یكایك این جمع برادران سرمشقی بوده است كه هم از آن می‌ترسیده و هم بر آن رشك می‌بردند و آنان با خوردن او توانسته اند خود را با او همسان سازند و هر یك بخشی از قدرت وی را به دست آورد.
توتم خواری كه شاید نخستین ضیافت بشر باشد تكرار و بزرگداشت همین رفتار فراموش ناشدنی و جنایت بار است كه سرآغاز بسیاری چیزها – مانند سازمان های اجتماعی، قیود اخلاقی و ... بوده است.
این برادران نسبت به پدر خود احساسی دو پهلو داشتند : هم به او عشق می ورزیدند و هم از وی هراس داشتند. پس از كشتن و خوردن پدر و درآمیختن با زنان وی، برادران دچار پشیمانی گشتند، از این رو با ممنوع ساختن كشتن حیوان توتم كه جانشین پدرشان كرده بودند، از كرده خویش ابراز پشیمانی كردند. ریشه توتم باوری و دو تابوی محوری آن به همین جا باز می‌گردد. طبق نظر فروید این دو تابو مبداً اخلاق بشری هستند وبا تمایلات سركوب شده ویژه عقده ادیپ انطباق دارند.

توتم چیست ؟
توتم از نظر لغوی به معنای یك حیوان خوردنی بی‌آزار (گوزن شمالی در میان سرخپوستان آمریكای شمالی)، یا جانوری خطرناك و مخوف (اژدها در چین و ژاپن ) است كه با مجموع افراد گروه رابطه‌ای مخصوص دارد و به ندرت رستنی و یا یكی از نیروهای طبیعی (باران، آب) توتم قرار می‌گیرد. توتم دردرجه اول نیاز گروه است و در درجه دوم یك روح نگهبان و نیكوكار است كه بوسیله ندای غیبی پیام می‌فرستد در حالیكه برای دیگران خطرناك است، فرزندان خود را می‌شناسد و آسیبی نمی‌رساند. كسانی كه دارای توتم مشترك هستند ملزم به رعایت تكلیف مقدسی هستند كه سرپیچی از آنها بخودی خود موجب كیفر است. آنها باید از كشتن توتم یا صدمه زدن به آن یا هر نوع استفاده دیگری خودداری كنند. هر چند گاه یك بار جشن هایی برپا می شود. پیوندی كه بوسیله توتم ایجاد می‌شود استوارتر از پیوند خونی یا خانوادگی است. افرادی كه دارای یك توتم مشترك هستند، دارای تابوها و نوآهای مشترك نیز هستند كه از جمله آنها می توان مسائلی مثل طریقه روابط محارم با یكدیگر، ازدواج، نوع و آداب غذا خوردن، آداب كشتن، آداب جنگیدن، آداب تدفین و ... را نام برد.
در بعضی از اقوام توتم طی یك مراسم كشته می شود و همه باید در این مراسم شركت كنند. مراسم قربانی و شركت در این مراسم ، برخاسته از این اصل است كه « خون توتم حیات است.» در واقع، به اعتقاد او، توتم زمانی قادر است موجب اتحاد مقدس گردد كه خونش ریخته شود و طی مراسمی شركت كنندگان به خوردن گوشت او بپردازند تا خصوصیات ماورای طبیعی حیوان را جذب نموده ، ویژگی های منفی او را دفع نمایند.

توتمیسم:
مبانی عمده آئین توتمیسم بر سه اصل استوار است : 1- توتم 2- مانا 3- تابو ، قبل از توضیح باید عبارت كلان Clan نیز تعریف گردد. در آئین توتمی، كلان بعنوان ساده‌ترین جامعه‌ایست كه از اجتماع بزرگتری زائیده نشده است (مستقل) و ارتباط میان اعضای كلان مبتنی بر همخونی نیست بلكه صرفا داشتن یك توتم مشترك است پس كلان یك جامعه دینی خانوادگی و سیاسی می‌باشد. 1- توتم : این لفظ بنوعی از موجودات و اشیاء ، مخصوصا حیواناتی كه اعضاء كلان، آنرا مقدس شمرده و یا جد خود می‌پندارند اطلاق می‌گردد. این موجودات مقدس غالباً عبارتند از : گاومیش، عقاب، طوطی، كانگورو، شاهین، تمساح و ... در مورد نباتات مثل : بوته چای و غیره عضوهای كلان معمولاً مجسمه توتم خود را بر سر خانه خود و در میادین نصب كرده و گاهی بر بدن خود خالكوبی می‌كنند آنها همچنین شكل خود را مثل توتم مورد نر می‌كنند. در آئین توتمی هر یك از قوای طبیعت بر توتمی خاص منسوب می‌شود. در یكی از قبایل استرالیا آفتاب را در قالب مرغی بنام كاكائوئس سفید تصور می‌كردند و ماه را بنام كاكائوئس سیاه می‌خواندند. 2- مانا : منظور از این لفظ یك نیروی غیرعینی می باشد كه در همه جا پراكنده و منتشر است و بین همه موجودات مشترك است. مانا در شیئی معین مستقر نیست بلكه در هر شیئی ممكن است ظهور كند.

منشاء تقدس توتم
به اعتقاد دوركیم، توتم به این دلیل مقدس است كه نماد گروه و جامعه است. توتم نماینده ارزش هایی است كه برای گروه یا اجتماعی اهمیت اساسی دارد. حرمت و تكریمی كه از توتم به عمل می‌آید در واقع، ناشی از احترام و تكریمی است كه افراد گروه برای جامعه قایل هستند. به عبارت دیگر اشیای لاهوتی، گیاهان، حیوانات و افرادی دیگری كه به لحاظ پیوند با اشیای لاهوتی تقدس یافته‌اند، همه به دلیل بهره‌مندی از عنصر مقدس «كلان» است، حتی نیروی بی نام و نامشخصی كه توتم برآن دلالت دارد از خود اجتماع گرفته شده است.



تابو چیست؟
در هر جامعه با توجه به قومیت ، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب یكسری محرمات وجود دارد كه تابو آن جامعه است. تخطی از این تابوها مستوجب كیفر است كه این كیفر خود به خود و هم توسط جامعه صورت می‌گیرد. این عقوبتها بخاطر خطری است كه توتم جامعه را تهدید یا بردوش آن سنگینی می‌كند.
واژه تابو از زبان تونگا كه یكی از زبان های پلی نزی است وام گرفته شده است. معنای تابو حرام شده و محترم و مختص می‌باشد و مفهوم دیگر آن اضطراب انگیز، خطرناك، ممنوع و پلید است كه مخالف تابو «نوآ» نام دارد و به معنی در دسترس همگان می‌باشد. با كلمه تابو نوعی تهدید و منع همراه است و اساساً در منعها و قیود تجلی می‌كند.
در بعضی موارد محرمات تابویی ظاهرا بر هیچ دلیلی مبتنی نیستند و منشا آنها مجهول است در حالیكه كسانیكه زیر سیطره آن بسر می‌برند طبیعی جلوه می‌كنند. از موارد ابتدائی آن را می‌توان كنترل نگاه به جنس مخالف و در بعضی موارد خودداری از بعضی امور در روابط با جنس مخالف غیر از محارم است كه همگی طبیعی و گاهی ارزش تلقی می‌شوند. (غیرت، شرم، تعصب و ... البته بصورت افراطی)
تابو انواع مختلفی دارد كه به طور كلی به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می‌شوند. تابو های مستقیم منعیاتی هستند كه مستقیماً توتم را تهدید می‌كنند مثل كشتن حیوان ماكولی كه توتم است(مثل گوزن شمالی در میان سرخپوستهای آپاچی در آمریكای شمالی) و تابوهای غیرمستقیم اعمالی است كه به واسطه انجام آن به طور غیرمستقیم توتم تهدید می‌شود. هدفهای تابو مربوط به قلمروهای مختلف است مانند پیشگیری از آشفتگی‌هایی كه ممكن است درجریان انجام گرفتن برخی وقایع مهم زندگی از قبیل تولد، تعلیم و تربیت، ازدواج، اعمال جنسی، حفظ دارائی، ابزار و ... پیش آید.
اگر ما برطبق مفهوم كلی كلمه، تابو را عبارت از هر نوع منعی بدانیم كه بوسیله آداب و رسوم تحمیل و یا در قوانین مقرر گردیده و به موجب آن دست زدن به یك شی یا تصاحب آن یا بكار بردن پاره‌ای از كلمات ممنوع، تحریم و نهی شده است می توان گفت كه هیچ قوم و درجه ای از فرهنگ را نمی توان یافت كه در آن نتایج مضر ناشی از تابو وجود نداشته باشد. چیزی كه جالب است این مطلب است كه هر فردی تابو را زیر پا بگذارد خود تابو خواهد شد مثلا هر فردی كه در قبیله آپاچی گوزن شمالی را بكشد خود تابو می شود یعنی نزدیك شدن به وی و برقراری ارتباط با وی قطع و منع می شود.
منشاء واقعی تابو همانست كه ابتدائی ترین و بادوام ترین غرایز انسانی (آب، غذا، غریزه جنسی و ... ) از آن سرچشمه گرفته است. در حقیقت تابو وسیله ای برای دور ماندن از اضطراب و استرس است. فروید اعتقاد دارد كه در آغاز، تابوها از طریق پدر و مادر و مراجع اجتماعی منتقل شده اند ولی این امكان وجود دارد كه در نسل های بعد به عنوان یك استعداد روانی موروثی، شكلی «سازمان یافته» پیدا كنند.
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 04-26-2010
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض توتم و تابو - قسمت 2

توتم و تابو - قسمت 2

اكنون به ذكر نمونه ای از اعتقادات توتمی می پردازیم:
آئین شینوتئیسم كه هم اكنون نیز در میان ژاپنیها رایج است. در شینتو قدیم تعداد خدایان زیادی موجود بود. از قبیل ارواح و نفوس، امپراطور ، درخت، گیاه، صخره، حیوانات و ... همچنین ارواح مردگان خیلی مقدس بودند. یكی از كتابهای مقدس این آئین (نیهونگه) می‌باشد كه در آن از خدایان آسمان، حفاظت و نگهبانی ، بركت و حاصلخیزی نام برده شده است. اینان نیز الهه مذكرو مونث داشتند و همچنین الهه خورشید، آئین شینتو بعدها با ورود آئین كنفسیوس و دیگر آئینها دچار تغییر گشت و خدایان دیگری نیز به این جمع اضافه شد. از جمله دستورهای آئین جدید تقدیس و پرستش نیاكان و تكریم امپراطور می باشد.
فروید با بررسی آثار مردم شناسانه فریزر و رابرتسون اسمیت، یكی از ویژگی های بنیادین قبایل مورد بررسی در استرالیا (قبایل ملانزی – پولینزی – مالزی ) را ممنوعیت شدید ازدواج با محارم می‌داند. او می‌گوید : «این قوم چنان از زنای با محارم وحشت دارند كه اگر ببینند حیوان اهلی مرتكب آن شده آن را تنبیه می‌كنند.» فروید بانگاهی روان كاوانه به این پدیده آن را ناشی از احساس گناه یا عقده ادیپ می‌داند كه پسر یا پسران با كشتن پدر نخستین خود به آن مبتلا شدند.

آنی میسم :
این آئین بمعنی قائل بودن روح یا نفس مستقل برای هر چیز می‌باشد. این آئین را بسختی می‌توان از نمونه های شبیه مثل مانا و تابو مشخص كرد. در آنی میسم ارواح و نفوس نقش اساسی عالم را برعهده دارند و جهان آكنده از ارواح و انفس موذی و مفید است. آنیمیستها معتقدند رودی كه درجریان است بادی كه می وزد آبشاری كه زمزمه می‌كند، تاریكی اسرارآمیز شب و ... همگی دارای ارواح و انفسند. سحر و جادو در آنیمیسم به منزله فنون جنگی می تواند بكار رود برعلیه ارواح موذی.
فروید دو مشكل در رابطه با نظریه خود بیان كرده است:
1-او اذعان دارد كه استدلالش بر بینش فرض «وجود یك ذهن جمعی با همان فرایندهای روانی فرد» پا گرفته است. زیرا او فرض می‌كند كه احساس گناه اولیه در نسل هایی كه هزاران سال با عمل پدركشی و حتی با آگاهی از این اقدام فاصله دارند همچنان فعال می‌ماند. پس باید نوعی ذهن جمعی وجود داشته باشد كه امكان استقرار و بسط فرایندهای روانی از نسلی به نسل بعدی را فراهم سازد. او دو امكان را مطرح می‌سازد : امكان به ارث رسیدن تمایلات روانی كه در هر حال برای فعلیت یافتن به نوعی محرك در زندگی فرد نیاز دارد و امكان اینكه نسل جدید حتی از فرایندهای روانی پنهان و تغییر شكل یافته ، سنت‌ها، آداب و رسوم و انتقالات فردی به جا مانده از رابطه اولیه با پدر، به شكل ناخودآگاه برخوردار باشد.
2-دشواری دوم از تجربه روانكاوی نتیجه می‌گیرد: در اكثر موارد احساس گناه یك بیمار روان‌نژند نه بر پایه یك رویداد واقعی بلكه براساس یك رویداد روانی و یك واقعیت روانی استوار است. به همین دلیل از نظر فروید این امكان وجود دارد كه صرف كشش خصمانه نسبت به پدر، صرف وجود پندار آرزومندانه‌ای دایر بر كشتن و خوردن او برای ایجاد آن نوع واكنش اخلاقی كه توتم باوری و تابوها از دل آن بیرون آمده كافی بوده است.
از دید كارل گوستاو یونگ، فروید در بحث از روان شناسی اجتماعی همچنان همان دكتر روانكاوی است كه با افراد و مسائل آنها دست به گریبان است و تحقیق در باره شالوده های معرفت روان شناختی كه متضمن پژوهش تاریخی است در حیطه كاری او نیست فروید صرفاً با سرسری گذشتن از روان شناسی تطبیقی، دوره های پیش تاریخی و تصوری برای روان ترسیم می كند كه بسیار نامعین و بعید است. از دید یونگ آشكار است كه روان انسان به «حوزه ذهنی و تنگ شخصیت فردی» محدود نمی‌شود بلكه بالاتر از آن، در پدیده های روانی جمعی نیز كه چنانكه از مفهوم فرامن فروید پیداست – خود فروید هم دست كم به طور اصولی از وجود آن آگاه بوده است ریشه دارد.

شباهت وسواس و تابو
فروید با بهره گیری از تجربیاتی كه در زمینه رونكاوی دارد به مشابهت هایی میان رسم های تابویی و عوارض بیماری روانی وسواس پی می‌برد و براین پایه می گوید كه تابوها در آغاز از ممنوع شدن تمنیات و اعمال غریزی – ممنوعیت هایی كه نسل پیشین انسان های اولیه با خشونت تمام بر نسل بعدی تحمیل كرده است – پا گرفته‌اند. این فرضیه روشن می‌كند كه چرا انسان در قبال آنچه تابو ممنوع ساخته است ایستاری دوپهلو دارد. چه به طور غریزی انسان پس از تحمیل شدن تابو، ناخودآگاه سودایی خوش تر از زیرپا گذاشتن تابو ندارد. آن قدرت جادویی كه انسان برای تابو قائل است و كشش و گیرایی تابو همه حاصل وسوسه انگیزی آن و نیز ظرفیتی است كه تابو برای برانگیختن كششهای غریزی و ناخودآگاه انسان دارد. از همین رو، برای محترم ماندن تابو به مقاومت آگاهانه فوق‌العاده‌ای نیاز است كه خود از قداست تابو، تاكید مكرر بر زیرپا گذاشتن آن و نیز كیفر شدیدی كه برای نقض كنندگان آن در نظر گرفته شده است مایه می‌گیرد.
بعضی از افراد برای خودشان معنای تابوئی ابداع می‌كنند و با همان دقت و شدتی كه انسان ابتدائی و وحشی، محرمات قبیله خود را رعایت می‌كند و به آن پایبند هستند. اگر اینگونه اشخاص را بیماران روانی مبتلا به اختلال وسواس بخوانیم متوجه خواهیم شد كه عنوان بیماری «تابو» برای آنها مناسب است. البته شباهت بین تابو و اختلال روانی وسواس ممكن است صرفا ظاهری و فقط مربوط به نشانه های بیماری باشد بی آنكه شامل ماهیت آنها گردد. اولین و جالب ترین شباهت بین تابو و پرهیزهای ناشی از وسواس آنست كه این پرهیزها نیز مانند تابو، دلایل روشنی برای بیمار به همراه ندارند و منشاء آنها مرموز است. پرهیزهای مذكور روزی به وجود آمده‌اند و از آن زمان فرد به سبب اضطرابی مقاومت ناپذیر به فشار و سلطه آنها ناگزیر تن داده است. پرهیزهای ناشی از وسواس همانند تابوها، استعداد زیادی برای جابجا شدن دارند و در یك مجموعه معین برای بسط یافتن از یك موضوع به موضوعی دیگر از جمیع طرق ممكن استفاده می كنند.
نهی های ناشی از وسواس نیز مانند معناهای تابویی در زندگی بیماران ، محرومیتها و محدودیتهایی فوق العاده را سبب می‌شود ولی برخی از این نهی ها را می‌توان از میان برداشت.
حال وجوه شباهت بین عادات و رسوم تابو از یك طرف و علائم اختلال وسواس را از طرف دیگر خلاصه می كنیم :
-فقدان علت و دلیل منطقی برای منع و پرهیز
-پا گرفتن آنها برحسب ضرورت درونی
-سهولت جابجا شدن و سرایت كردن
-وجود اعمال و قواعد تشریفاتی ناشی از منعها
مثلا فردی كه دارای وسواس شستن دستها است از نسبت دادن دلیل منطقی برای آن عاجز است اما آن را به عنوان یك عمل ضروری واجب می داند و تشریفاتی را برای آن قائل است. مكانیزم شكل گیری اختلال وسواس ذكر شده بدین صورت است كه شخص در گذشته به انجام كاری پرداخته یا میل زیادی داشته است كه عوامل نهی كننده قوی جلوی آن را گرفته‌اند و مانع از تحقق آن شده‌اند. نهی مورد قبول قرار گفته است ولی با توجه به ساختار روانی منع قادر به از بین بردن میل نبوده و فقط آن را وا پس رانی كرده است از طرف دیگر عوامل نهی كننده نیز پایدار هستند چون اگر پایدار نباشند میل نهی شده در جهت ارضاء به هشیاری وارد خواهد شد در این صورت است كه رفتاری از فرد سر می زند كه این رفتار حاكی از دوگانگی عاطفی در فرد است و میل به انجام كار مطلوب خود را تبدیل به شستن دستها كرده و از طرف دیگر عامل ناهی فرد را از این عمل باز
میدارد چون ناهشیار از ماهیت عمل آگاه است ولی فرد ماهیت آن را نمی‌داند و دلیل منطقی برای آن نمی‌یابد. ولی قبل از شستن دستها سعی در مقاومت دارد كه این امر برای وی تنش‌زا و استرس‌آور است. یعنی فرد وسواسی از عمل وسواسی خود دائم شكوه دارد و این امر نیروی روانی وی را از بین برده و فرد را فرسوده می‌كند در این صورت است كه فرد وسواسی به روانشناس مراجعه می كند تا این مشكل را از بین ببرد. اصولاً اساس اضطراب بر روند فوق تكیه دارد و گاهی این تنش ناشی از تعارض موجب كمر درد، پا درد، درد در ناحیه ساق پا، پشت سر و گردن و ... بدون هیچ علت فیزیولوژیكی و بیحسی اندام ها (هیستریا) یا بیماری های سایكوسوماتیك (مشكلات گوارشی ، قلبی، حتی در بعضی موارد بینایی و ...) خواهد شد. از بین رفتن قوای جسمانی و كسالت روانی و بی حالی و خستگی مداوم نیز می تواند بخاطر صرف انرژی فرد در جهت مقاومت در موارد تعارض باشد. در اینجا نیز به احتمال بسیار قوی منشاء تعارض و دوگانگی رفتار نسبت به یك عمل كه تابو است می باشد كه شخص با این عمل یا فكر به آن به طور ناهشیار خود را مستوجب مجازات می داند.

حال با این تفاسیر می توان گفت تابوهایی كه گفته شد فرد برای خود بصورت ابتكاری می سازد می تواند عاملی باشد تا فرد را از لحاظ روانی فرسوده كند. بنابراین می توان با شناخت این تابوها كه عمدتاً ریشه در دوران كودكی و قوانین منعهایی است كه خانواده به طور غیرمنطقی برای كودك وضع می كنند، بهداشت روانی را تا حد زیادی حفظ و ترمیم كرد. در غیراینصورت بعد ازمدتی فرد رو به استفاده بیش از حد از مكانیزمهای دفاعی كرده و قوای روانی و حتی جسمانی خود را از بین برده و فرسوده می شود، در این هنگام شخص آمادگی كامل برای ابتلا به بیماریهای روانی و روان تنی پیدا كرده و دچار آن خواهد شد.
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها