بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید خاطرات ژان شاردن جهانگرد معروف فرانسوي از ايران

خاطرات ژان شاردن جهانگرد معروف فرانسوي از ايران





سر ژان شاردن،جهانگرد و فيلسوف بزرگ فرانسوي در ۱۶ نوامبر سال ۱۶۴۳ در پاريس بدنيا آمد. ژان بعد از اينكه تحصيلات خود را به پايان رسانيد در سن ۲۲ سالگي تصميم گرفت كه اولين سفر جهانگردي خود را از آسيا و هند شرقي آغاز نمايد كه بيشترين تمايلش از اين سفر،عشق به ديدن ايران بود.
شاردن دوبار به ايران سفر كرد كه بار اول ۶ سال و در مرتبه ي دوم ۴ سال در ايران ماند و زبان فارسي را ياد گرفت. شاردن اولين جهانگرد اروپايي بود كه توانست زبان فارسي را ياد بگيرد،بخواند و بنويسد و اولين كتابش را كه مربوط به سفرهاي ايران بود در سال ۱۷۷۱ ميلادي در پاريس منتشر كند و در آن كتاب چگونگي مرگ شاه عباس دوم و بر تخت شاهي نشستن شاه صفي،پسر شاه عباس دوم را شرح دهد.
شاردن بر خلاف اكثر جهانگردان اروپايي كه به ايران آمدند وضعيت و شرايط زندگي مردمان آن دوره را بدون هيچ قصد و قرضي به رشته ي تحرير در آورد.
متن كامل سياحت نامه ي شاردن در سال ۱۸۱۱ ميلادي،آن هم به تشويق ناپلئون بناپارت كه در آن موقع با ايران رابطه ي سياسي برقرار كرده بود،در ان كشور منتشر شد.


ژان شاردن يكي از مشاهير بزرگ فلاسفه ي جهان بود و مورخين قرن هيجدهمي چون منتسكيو و روسو در تدوين نظريات تاريخي و تهيه آثار علمي با ارزش خود، از عقايد فلسفي و اجتماعي اين جهانگرد بزرگ سود برده بودند. او با تحقيقات دقيق خود،ايران و ايرانيان را براي اولين بار آنطور كه شايسته اش بود،به همه ي مردم جهان معرفي نمايد. او اولين كسي بود كه كتابي در ارتباط با بناهاي تخت جمشيد نوشت و آن را منتشر كرد.
ادوارد براون،ايران شناس معروف انگليسي در باره ي او مي گويد :
” شاردن معتبرترين مورخ عهد صفوي است و سياحت نامه اي كه او نوشته است از پاره اي جهات با شاهنامه ي فردوسي مي شود مقايسه اش كرد كه در آن از دلاوريهاي پهلوانان ايران صحبت به ميان آمده است.
ژان شاردن در ۵ ژانويه سال ۱۷۱۳ درگذشت.

نژاد ايراني تا دويست سال قبل به اين زيبايي نبود،براي اينكه ايرانيان،پيوسته بين خويشاوندان وصلت مي كردند و خون تازه وارد خانواده هاي ايرانيان نمي شد. از دويست سال به اين طرف رسم وصلت كردن با نژادهاي بيگانه،بخصوص وصلت با گرجي ها و چركس ها كه از زيباترين نژادهاي جهان هستند،در ايران طوري متداول شد كه در آن كشور هر كس اسم و رسمي داشته باشد،مادرش گرجي است يا چركسي. اختلاط نژادهاي ايراني با نژادهاي گرجي و چركسي،نژاد ايرانيان را خيلي زيباتر كرده است.
مردها و زن ها،در شهر اصفهان ” پايتخت ايران در زمان حكومت صفوي ” همه بلند قامت و نارك اندام هستند و من در اصفهان،مرد زشت نديدم مگر،روستائيان كه از اطراف به شهر مي آمدند. انسان وقتي از معابر و بازارهاي اصفهان عبور مي كند آنقدر مردان زيبا مي بيند كه نمي داند كداميك از آنها را از نظر بگذراند. من زنها را كه حجاب داشتند،نمي ديدم ولي در كشوري كه مردها آنقدر زيبا باشند،معلوم است كه زيبايي زنها به چه پايه مي رسد و تمام جوان هاي ثروتمند ولايات ايران كه خواهان زن بسيار زيبا باشند براي زن گرفتن به اصفهان مسافرت مي كنند و از دختران اصفهاني خواستگاري مي نمايند. اكثر زنهاي سلاطين صفويه،گرجي يا چركسي هستند و مادر تمام سلاطين ايران در دوره ي صفويه گرجي يا چركسي بوده اند. علاوه بر اختلاط نژاد ايراني با نژادهاي گرجي و چركسي،چيزي كه زيبايي ايرانيان را حفظ كرده خشكي هواي آن كشور بوده است.
هواي تمام مناطق ايران،غير از ولايات شمالي و سواحل خليج فارس و بحر عمان خشك است و هواي خشك مانع از اين مي شود كه زيبايي مرد و زن،بزودي از بين برود. در پاريس اگر يك ورق كاغذ را شب قبل از خوابيدن در هواي آزاد بگذاريد،هنگام صبح مي بينيد كه آن كاغذ از رطوبت هوا خيس شده است ولي در اصفهان اگر كاغذي را در شب قبل از خوابيدن در هواي آزاد قرار دهيد هنگام صبح كوچكترين اثر رطوبت در آن نمي بينيد. ايراني ها ” و البته سكنه ي شهرنشين آنها ” همانگونه كه از حيث زيبايي و خوش اندامي در خور تحسين هستند،از حيث اخلاق و معاشرت هم در دنيا بي نظير مي باشند.
من هيچ ملت را مودب تر و ملايم تر از ملت ايران نديده ام و ادب و نزاكت در ايراني ها فطري است و اگر سالها با يك ايراني دوستي و يا معامله بكنيد،محال است از زبان او چيزي بشنويد كه شما را برنجاند و محال است كه او حاضر باشد يك خبر بد به شما بدهد و اگر مجبور شود راجع به مرگ يك نفر صحبت كند و مي گويد ” عمرش را به شما داد ” يا ” عمرش را به شما بخشيد “. يعني او نمي خواست بميرد تا اين كه باعث تاثر شما بشود بلكه چون شما را دوست مي داشت براي ابراز دوستي عمرش را به شما واگذار كرد و رفت.
من هيچ ملت را نديدم كه مثل ايراني ها نسبت به اقوامي كه از لخاظ نژاد و دين بيگانه هستند،سهل انگار باشند. در اين هنگام كه در كشورهاي اروپايي اختلافات بزرگ مذهبي وجود دارد در ايران،هيچكس به يهودي ها و عيسوي ها و گبرها و مسافرين اروپايي كه گاهي به ايران مي آيند كاري ندارند مگر اينكه بعضي از افراد آنها را تحريك كنند و به جان يهودي ها يا عيسوي ها و يا گبرها،بياندازند.
اما از زمان سلطنت شاه عباس بزرگ به بعد،اگر قشري از افراد در صدد برآيند كه عوام الناس را تحريك كنند و به جان يهوديان و عيسويان و گبرها بيندازند،هر قدر مقام آنها بزرگ باشد دچار مجازات هاي هولناك خواهند بود. اين ملت با ادب و مهربان،مهمان نوازترين قوم جهان است و هر كس در هر فصل به خانه يك نفر برود،ولو صاحبخانه بي بضاعت باشد،ميزبان،مجبورش مي كند كه چيزي بخورد و يا بياشامد.
در اضفهان عوام الناس نمي توانستند نام من ” شاردن ” را تلفظ كنند و مرا ” شيرده ” مي خواندند،زيرا تلفظ ” شيرده ” به مناسبت گاو يا گاوميش شيرده براي آنها آسان بود.

در يكي از روزهاي پاييز كنار يكي از آبادي هاي اصفهان در صحرا گردش مي كردم كه يك روستايي با اينكه مي دانست من فرنگي و مسيحي هستم مرا بخانه خود برد و نشنانيد و چند لحظه ي ديگر يك سيني مقابل من نهاد كه در آن چند نان لواش و چند خوشه ي انگور بود. چند روستايي ديگر هم براي اينكه مرا ببينند وارد آن خانه شدند و به من تعارف كردند كه نان لواش و انگور بخورم.
من ديده بودم كه ايرانيان پنير را لاي نان مي گذارند و مي خورند،بنابراين حبه هاي انگور را لاي يك قطعه از نان لواش گذاشتم و هنگامي كه مي خواستم به دهان ببرم،حبه هاي انگور در نان شكست و آب انگور فرو ريخت و روستائيان خنديدند اما خنده آنها از شادي بود نه از روي تمسخر و من حس مي كردم كه قصد ندارند مرا مورد مسخره قرار بدهند بلكه از ناشي بودن من تفريح مي نمايند و سپس ميزبان رسم غذا خوردن نان و انگور را به من آموخت و گفت : اول بايد نان را به دهان برد و بعد حبه هاي انگور را.
من در هيچ كشور،جماعتي نديدم كه مثل جماعت نوكر باب ايران،مسرف باشند و ثروت خود را در اندك مدت با عيش و طرب و ولخرجي از دست بدهند. نوكر باب در ايران به جماعتي اطلاق مي شود كه درباري و حكام ايالات و ولايات هستند و در دستگاه دولت خدمت مي كنند. اين طبقه به قدري به عيش و عشرت علاقه دارند كه اگر پادشاه ايران يك روز را معادل پانصد هزار ليره فرانسوي به يكي از درباريان خود بدهد كه در كشور ما براي اعاشه چندين خانواده ي بزرگ تا پايان عمرشان كافي است،ماه ديگر آن شخص از آن همه پول،يك پشيز ندارد و همه را صرف تجمل و باده نوشي و آميزش با زيبارويان كرده است. اما اين ولخرجي خارق العاده كه نظيرش در كشورهاي ديگر ديده نمي شود فقط بين طبقه ي نوكرباب ايران است كه در دستگاه دولت كار مي كنند و طبقات ديگر نه فقط ولخرج نيستند بلكه صرفه جو نيز مي باشند و ثروت كشور را همان طبقات صرفه جو بوجود آورده اند.
در ايران اشراف و نجبا وجود وجود دارند ولي نه مثل فرانسه. در فرانسه اصيل زادگي موروثي است و كسي كه پدرش اصيل زاده نباشد، نمي تواند خود را در سلك اشراف در آورد اما در ايران،جزو اشراف شدن مستلزم اين نيست كه پدرشان اصيل زاده باشد و هر كس كه ابراز لياقت كند يا ثروت تحصيل نمايد مي تواند در شمار اشراف در آيد و عده اي كثير از اشراف دربار ايران كساني هستند كه پدر يا جد آنها مردي گمنام بوده و آنها توانسته اند با ابراز لياقت خود را جزو اشراف كنند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

در هيچ جاي دنيا،حتي در هندوستان،اشراف به قدر اشراف ايراني داراي نوكر و غلام نيستند و در خانه ي اشراف ايران غلاماني بسر مي برند كه از اول تا اخر سال هيچ كار نمي كنند،اما جيره دستمزدي خود را دريافت مي نمايند.
هيچ ملت به اندازه مردم ايران به درخت و سبزه و گل و آب علاقه مند نيست و علتش هواي خشك ايران و وجود بيابان هاي وسيع در آن كشور است. هر كس مي كوشد در خانه خود يك باغ بوجود بياورد و در اصفهان و ساير شهرهاي ايران در محقر ترين خانه ها هم يك باغ كوچك وجود دارد و زيباترين باغهاي اصفهان در قهوه خانه هاي آن ديده مي شود و در هواي گرم تابستان پايتخت اصفهان،هر قهوه خانه چون ييلاق است وسط روز براي فرار از گرما به قهوه خانه پناه مي برند و در آنجا آشاميدني هاي خنك و لذيذ و در فصل زمستان قهوه مي نوشند.
در كشور فرانسه،قهوه آشاميدني اشراف است، اما در اصفهان از پاييز تا نيمه ي فصل بهار،همه ي مردم از غني و فقير قهوه مي نوشند اما در تابستان بجاي قهوه انواع شربت را كه بهترين نوع آن را در اصفهان فراهم مي شود،مي آشامند. قهوه خانه هاي اصفهان در دنيا نظير ندارد و مشاهده ي آن قهوه خانه ها طوري مرا بشوق آورد كه بعد از مراجعت از اولين سفر به ايران،خود من در پاريس،نزديك ميدان لويي پانزدهم،قهوه خانه اي چون قهوه خانه هاي اصفهان ” ليكن نه به آن وسعت و زيبايي ” افتتاح كردم و اسم آن را ” كافه ” گذاشتم ولي بعد از اينكه به ايران مراجعت كردم در آنجا شنيدم كه قهوه خانه مزبور تعطيل شده است.
قهوه خانه هاي اصفهان و ساير ابنيه بزرگ پايتخت ايران را شاه عباس اول احداث و بنا كرد و هم او بود كه پايتخت كشور ايران را از ” قزوين ” به اصفهان منتقل نمود و مقرر كرد كه خدمه قهوه خانه هاي اصفهان مي بايد از مردان نيكو منظر باشند و البسه تميز در بر كنند و از آن موقع تاكنون مقرراتي كه شاه عباس اول در قهوه خانه ها وضع كرد،رعايت مي شود و دو قهوه خانه از قهوه خانه هاي اصفهان آنقدر وسعت دارد كه خدمه ي آن مي توانند در هر يك از آنها از ۲۰۰۰ مشتري پذيرايي نمايند بدون اينكه پذيرايي از مشتري ها دستخوش تاخير گردد.

مي گويند توتون از دنياي جديد ” آمريكا ” به ساير نقاط رفت و قبل از كشف دنياي جديد در هيچ جا توتون نمي كشيدند. من تصور مي كنم اين گفته صحت نداشته باشد چون در ايران،مدتي قبل از كشف دنياي جديد،تنباكو كاشته مي شد و بعضي از مناطق ايران از لحاظ اينكه مركز كشت تنباكو مي باشد،معروفيت داشت و از اين گذشته ايراني ها در كشيدن توتون بيشتر از مغرب زميني ها مهارت دارند و توتون را در ايران تنباكو مي نامند و طوري مي كشند كه به سينه آسيب نمي رساند و دود آن را در قليان تصفيه مي نمايند.
من نميدانم ايراني ها چه موقع قليان را اختراع كردند و همين قدر مي دانم كه قليان در ايران قديمي است. مخزن آب قليان را از بلور مي سازند و اشراف ايران،مخزن آب قليان را از اروپا وارد مي كنند و خود من از ” ونيز ” سيصد كوزه قليان بلور كه داراي تصوير پادشاه ايران ” شاه عباس دوم ” بود،وارد كردم و به شاه تقديم نمودم و شاه عباس دوم،وقتي مي خواست به ابراز مرحمت كند،يكي از آن كوزه قليان بلور را به شخصي كه مورد توجه قرار گرفته بود،مي داد. قليان اشراف از چوب كهور خراطي مي شود و بادگير آن را از طلا مي سازند و مرصع مي كنند و جز در فصل زمستان كه گل بدست نمي آيد در كوزه قليان بلور گل مي ريزند كه زيبا شود. هر كس كه به ديدن كسي مي رود قليان او را به وسيله يكي از خدمه با خود مي برد و به محض اينكه وارد خانه ي دوست خود گرديد و نشست،خادمش قليان او را چاق مي نمايد و مقابلش بر زمين مي گذارد. در ميهماني هاي بزرگ،نوكران قليان بدست براي اينكه زودتر قليان آقاي خود را چاق كنند و بدستش بدهند با يكديگر مسابقه مي گذارند. در خانه ي ميزبان مقدار زياد تنباكوي نم كشيده و آتش سرخ زغال موجود است و همينكه آقايان وارد شدند و نشستند نوكران آنها با حد اعلاي شتاب،قليان را چاق مي كنند و آتش روي تنباكوي مرطوب مي گذارند و به سوي اطاق پذيرايي براه مي افتند و قليان را به دست آقاي خود مي دهند يا مقابلش بر زمين مي گذارند و در سفرها اشراف ايران داراي قليان دار مخصوص هستند و در حالي كه سوار بر اسب مي باشند يا در تخت روان نشسته اند،قليان را از قليان دار مي گيرند و مي كشند. در ايران كسي نيست كه قليان نكشد مگر كودكان و از شاه عباس دوم گرفته تا آخرين فرد مملكت قليان مي كشند.

بعد از قليان،چيزي كه در ايران و بخصوص در اصفهان عموميت دارد،قهوه است و از شاه تا آخرين فرد كشور، بامداد، بعد از خواندن نماز،قهوه مي نوشند و صبحانه اكثر ايرانيان ” در اصفهان ” قهوه و نان مي باشد.
من در جهان ملتي را نديده ام كه مثل ايرانيان در موقع تكلم با ادب باشند. در اصفهان هرگز كلمه ي ” تو ” از دهان كسي نشنيدم و هر كه با ديگري صحبت مي كند او را با عنوان ” شما ” طرف خطاب قرار مي دهد.
در تمام مدت توقف خود در ايران،نديدم كه دو نفر دست بگريبان شوند و نزاع كنند. در ايران،نزاع،آن طور كه در كشورهاي اروپا در مي گيرد،وجود ندارد و نجابت ايرانيان به قدري است كه هرگز دست به گريبان نمي شوند.
ممكن است تصور كنيد كه خودداري ايرانيان از نزاع،ناشي از بيم مي باشد،در صورتي كه چنين نيست و ايراني ها در جنگ شجاعت دارند و بارها اتفاق افتاده كه يك دسته سرباز ايراني در جنگ،تا آخرين نفر كشته شده اند اما قدمي عقب نشيني نكردند. ايرانيان علاوه بر جرات،در تحمل درد نيز داراي بردباري خارق العاده اي هستند.
يك روز من در دربار ايران ديدم كه به حكم شاه عباس ثاني دست يكي از جوانان اشراف آذربايجان را از مچ قطع كردند و آن جوان،حتي ناله نكرد. شاه عباس ثاني آن جوان را از آذربايجان احضار كرد و به اصفهان آورد و كنار خود نشانيد و امر كرد كه شراب بياورند و اجازه داد كه جوان مزبور با يگانه دست خود جام شراب را بردارد و بنوشد و به او گفت : من از تو دستي را كه جز گوشت و استخوان نبود،گرفتم و در عوض يك دست از زر بتو مي دهم و يك پنجه ي زرين از طلاي ناب به آن جوان داد و دوست هزار عباسي هم به او بخشيد.
در ايران محاكمه وجود ندارد و وقتي پادشاه ايران نسبت به يك نفر خشمگين مي شود آن شحص،بدون اينكه مورد محاكمه قرار بگيرد به مجارات مي رسد. احكامي كه از طرف پادشاه ايران صادر مي شود بي درنگ به مرحله ي اجرا در مي آيد،ولو تمام كساني كه مامور اجراي حكم هستند بدانند كه محكوم بي گناه است ولو شاه عباس ثاني هنگام مستي،حكم مجازات يك يا چند نفر را صادر كند.
مردي از دوستان من كه نامش را نمي برم چون هنوز زنده است و بودن نامش شايد براي او توليد خطر نمايد،هر دفعه كه از عالي قاپو ” دربار اصفهان ” مراجعت مي كرد، مقابل آينه مي ايستاد و سر را چند بار از چپ و راست خم مي كرد و به من مي گفت، از اين جهت خود را در آينه نگاه مي كنم و سر را تكان مي دهم كه بدانم آيا سرم به تنه چسبيده يا به حكم شاه عباس ثاني سر را از تنه ام جدا كرده اند.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ايرانيان خيلي به يكديگر هديه مي دهند و از هر فرصت براي هديه دادن استفاده مي نمايند. هر كس كه به خانه ي ديگري مي رود به اندازه ي بضاعت خود و شان ميزبان هديه اي براي او مي برد و هر كس كه از سفر مي ايد براي خويشاوندان و دوستان هديه مي آورد و آنها نيز هدايايي به او مي دهند. در فصل بهار،بهترين هديه گل مي باشد و مردم هنگام رفتن به خانه ي دوستان گل مي برند و كساني كه باغ بزرگ و گل فراوان دارند،در بامداد،دسته هاي گل زيبا مي بندند و به وسيله ي خدمه براي خويشاوندان و دوستان مي فرستند. در فصل گل،در اصفهان هر كه را كه مي بينيد گلي در دست دارد و آشنايان وقتي در معابر به هم مي رسند گل هاي خود را به هم تقديم مي كنند.
رسم دادن هديه طوري در ايران متداول است كه محال مي باشد كاري بدون دادن و گرفتن هديه به انجام برسد. در اصفهان ضرب المثلي است به اين مضمون كه ” از خانه ي قاضي به همان شكل كه رفته اي،برمي گردي ” يعني اگر با دست پر رفته باشي با دست پر مراجعت خواهي كرد و قاضي منظور تو را اجابت خواهد نمود و گر نه بدادت نخواهد رسيد. اگر يك رعيت هم بخواهد به شاه عباس شكايت نمايد بايد هديه اي برايش ببرد ولو يك جوجه باشد.
در هيچ يك از ممالك جهان به اندازه ي ايران اسم خدا برده نمي شود. تمام ايرانيان از اعلي گرفته تا ادني،از بامداد تا شام،قبل از هر كار و هر معامله نام خدا را بر زبان مي آورند و به خدا سوگند ياد مي كنند. درباري ها هنگام قسم خوردن مي گويند ” به سر شاه ” يعني بر سر مقدس پادشاه سوگند ياد مي كنيم و غير درباري ها بنام خدا و بعد از پروردگار، بنام ” علي ” سوگند ياد مي نمايند.
ادب و نزاكت ايرانيان چون بحدي است كه نمي توان مزيدي براي آن تصور كرد بشكل تملق و اغراق در تملق گويي در آمده است و من فكر مي كنم كه در جهان ملتي نيست كه به قدر ايران در تملق گفتن،اغراق بگويد. وقتي دو نفر در بازار به هم مي رسند و آشنا هستند،يكي از آنها به ديگري مي گويد من كوچكترين غلام شما هستم. ديگري جواب مي دهد كه من غلام كوچكترين غلام شما مي باشم و چون در ايران، وقت زياد ارزش ندارد اين گفت و شنود مقرون به تملق و اغراق تا يك ربع ساعت ادامه پيدا مي كند.
اغراق هايي كه درباري ها هنگام تملق گفتن،نسبت به شاه عباس ثاني بر زبان مي آورند از حوصله ي نوشتن خارج است و طوري شاه عباس ثاني را تجليل مي كنند كه خورشيد و ماه و تمام ستارگان آسمان را،برده ي آستان او مي دانند و مي گويند خورشيد و ماه به امر شاه عباس ثاني طلوع و غروب مي كند. همه ي اين تملق هاي عجيب،در مورد وصف زيبايي هم به گوش مي رسد يا خوانده مي شود.
در اصفهان وصف زيبايي زنها مرسوم نيست زيرا اهل ذوق،زنها را نمي بينند تا اينكه زيبايي آنها را وصف نمايند و در عوض زيبايي مردهاي جوان را وصف مي كنند و مي گويند فلان مرد جوان آنقدر زيبا مي باشد كه خورشيد و ماه فقط به اميد اينكه بتوانند جمال وي را ببينند،در بامداد و آغاز شب طلوع كنند.


در كشور ايران،سفر كردن براي سياحت و اطلاع از اوضاع جاهاي ديگر مرسوم نيست و حتي دور از تجمل است. يك ايراني سفر نمي كند مگر براي دو منظور،يكي براي استفاده ” به هر شكل كه باشد ” و ديگري براي زيارت.
ايرانيان نمي توانند قبول كنند كه شخصي خانه و وطن خود را رها كند و به كشور ديگر برود فقط براي اينكه از وضع زندگي مردم در آم كشور و وضع جغرافيايي آنجا اطلاع حاصل نمايد،به همين جهت هر اروپايي كه به ايران سفر كند و بگويد براي جهانگردي آمده،مورد سوءظن قرار مي گيرد و ايرانيان او را جاسوس فرض مي كنند،اما اگر بگويد كه براي تجارت آمده،نسبت به وي ظنين نمي شوند زيرا حس مي كنند كه او براي جلب منفعت سفر كرده است. من چون با عنوان تاجر وارد ايران شدم . براستي تجارت مي كردم مورد سوءظن نبودم.
يكي از كارهاي مشكل پادشاه ايران،سان ديدن قشون است و سان ديدن ارتش ايران گاهي سه ماه طول مي كشد،چون در ايران،قشون را مثل قشون هاي اروپايي سان نمي بينند و به عقيده من سان ديدن قشون در ايران بهترين نوع سان ديدن در سراسر جهان است. رسم سان ديدن در ايران از اين قرار مي باشد كه هر روز يك فوج ” هنگ ” از افواج ارتش وارد قصر سلطنتي مي شود و در يك قسمت از باغ صف مي بندد. بعد پادشاه ايران در جاي مخصوص مي نشيند و افسري كه فرمانده فوج است،اسامي يكايك سرباران را با صداي بلند بر زبان مي آورد و في المثل مي گويد ” رجبعلي فرزند حستعلي ” چون در ايران وقتي اسم كسي را مي برند نام پدرش را هم ذكر مي نمايند. سربازي كه نامش برده شد از صف خارج شده و به حضور پادشاه مي رسد و شاه به دقت قيافه و لباس و كفش و اسلحه سرد و گرم او را از نظر مي گذراند و سوال هايي راجع به وضع او و خانواده اش و طرز رفتار افسران با وي،مي نمايد و مي پرسد كه آيا مستمري ساليانه خود را دريافت كرده است يا نه؟
در ايران مثل اروپا حقوق سربازان را افسري كه فرمانده ي هنگ آنها مي باشد،تحويل نمي دهند كه او بين سربازان تقسيم كند كه مبادا سوءاستفاده شود و روساي افواج،قسمتي از حقوق سربازان را بنفع خود بردارند. در ايران،هر افسر و هر سرباز حقوق خود را مستقيم از صندوق دارهاي پادشاهي ” در هر ولايت كه باشد ” دريافت مي كند و اين رسم را شاه عباس بزرگ در ايران بنا نهاد. وضع زندگي سربازان در ايران خوب است و مي توان گفت سرباز ايراني از حيث وضع معاش خوشبخت ترين سرباز دنيا مي باشد و برخلاف بعضي از كشورهاي شرق،زندگي سربازان تحميل بر مردم نمي شود. مزاياي اينگونه سان ديدن اين تست كه پادشاه ايران يكايك سربازان خود را مي بيند و با آنها صحبت مي كند و سربازان پادشاه را از نزديك مي بينند و با او صحبت مي كنند. سربازان ايراني دلير هستند و اگر افسراني لايق داشته باشند مي توان آنها را از بهترين سربازان دنيا دانست.


متاسفانه رسم خوردن ترياك كه از رسوم اشراف ايران است بين افسران ايران است بين افسران ايراني رواج يافته و آنها را سست كرده است. اشراف ايران،ترياك را در شراب حل مي كنند و مي خورند و بعد از ساعتي كه از خوردن ترياك گذشت،دچار رخوت مي گردند و سر را بر متكايي مي گذارند و دراز مي كشند و به خواب مي روند،بدون اينكه خواب كامل باشد بلكه حالي بين خواب و بيداري دارند كه خيلي از آن لذت مي برند.
رسم خوردن ترياك بين اشراف ايران از علايم بزرگي است و جوان ها براي اينكه خود را بزرگ نشان بدهند از سالخوردگان تقليد مي نمايند و من در ايران اشراف زادگان چهارده و پانزده ساله را ديده ام كه ترياك مي خوردند و ساعت ها بر اثر نشئه ترياك در خواب و بيداري بسر مي بردند و به قول ايرانيان چرت مي زدند. رسم خوردن ترياك در بين اشراف و افسران قشون،روحيه ي جنگي اشراف اصفهان و افسران ارتش را ضعيف كرده اما سربازان ايران كه وسيله خوردن ترياك را ندارند،دلير مي باشند.
همانطور كه در فرانسه يك سپاه از اصيل زادگان هست كه به اسم تفنگداران خاصه سلطنتي موسوم مي باشد در ايران هم سپاهي از اشراف وجود داشت به اسم ” كورچ ” كه سربازان سپاه مزبور همه از بزرگان طوائف و عشاير ايران بودند و بايد دانست كه سلسله ي صفويه را روساي عشاير و طوائف ايران روي كار آوردند. سپاه كورچ چون متشكل از روسا و بزرگان طوائف و عشاير ايران بود خيلي قوي شد و شاه عباس اول كه پايتخت را از قزوين منتقل به اصفهان كرد از نفوذ سپاه مزبور ترسيد و ان را منحل كرد. امروز در ايران سپاه كورچ وجود ندارد اما افسران ارتش ايران اكثر از اشراف يعني روساي عشاير و طوائف هستند و حتي بين آنها نيز ” حيدري ” و نعمتي ” ديده مي شود. شاه عباس اول كوشيد كه حيدري و نعمتي را در ايران براندازد اما نتوانست و فقط موفق شد كه در اصفهان مانع از اختلاف حيدري و نعمتي شود.
و اما منشاء اختلافات حيدري و نعمتي بر سر چه چيزي بود؟
ايرانيان با اينكه شيعه ي دوازده امامي هستند و همه پيرو يك مذهب مي باشند به مناسبت مختصات خودگويي كه مجبورند يكي از بزرگان روحاني را پيشوايي خود قرار دهند. در هريك از شهرهاي ايران يكي از بزرگان روحاني،يا يكي از عارفان،پيشواي مردم مي باشند و سكنه ي شهري فتواي آن مرد را مي پذيرند و به موقع اجرا مي گذارند. از جمله كساني كه در ايران مقتداي مردم مردم بود،مردي به شمار مي آمد به اسم شيخ حيدر مرشد خانقاء اردبيل يعني رئيس آن خانقاء،و خانقاء درويشان در اردبيل كانون اوليه و اصلي صفويه است و پدران سلاطين صفويه در مدت دويست سال، پسر بعد از پدر،مرشد خانقاء اردبيل بودند تا اينكه صفويه از آنها بوجود آمد. شيخ حيدر در ايران مريدان زياد داشت و مريدان او را به اسم ” حيدري ” مي خواندند و فرزندان آنها بعد از مرگ پدرشان همچنان مريد شيخ حيدري مي شدند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

امروز نه شيخ حيدر است نه مريدان اوليه ي وي،ولي اخلاف مريدان او،كماكان خود را مريد شيخ حيدر مي دانند.
دسته اي ديگر از ايرانيان مريد عارفي بودند به اسم نعمت اله ولي كه قبرش در ماهان واقع در كرمان است. اين دسته از مريدان هم بعد از مرگ اردت خود را نسبت به شاه نعمت اله ولي براي فرزندان بجا گذاشتند و مريدان شاه نعمت اله ولي در ايران به اسم نعمتي خوانده مي شوند.
بين حيدري ها و نعمتي ها،در اصول اختلافي وجود ندارد و هر دو دسته،شيعه دوازده امامي هستند اما سالي نيست بين اين دو دسته در يكي از شهرهاي ايران نزاع در نگيرد و عده اي كشته و زخمي نشوند،خصوصاً در دو ماه محرم و صفر كه ايام عزاداري ايرانيان است. در اصفهان به مناسبت اينكه پايتخت مي باشد،بين طرفين نزاع در نمي گيرد ولي در ساير شهرهاي ايران نزاع حيدري و نعمتي،هر سال،تقريبا يك واقع عادي است و پيوسته،نزاع بر سر مسائل بي اهميت كه جنبه ي بهانه گيري دارد،در مي گيرد.
ايرانيان در غذا خوردن معتدل هستند در صورتي كه ما اروپائيان پرخور مي باشيم و نسبت به ايرانيان خيلي غذا مي خوريم. ايرانيان به عللي چند در خوردن غذا ميانه رو هستند و من در بين آنها حتي بين طبقات روستايي و كارگران، پرخور نديدم. اول اينكه هواي ايران گرم است و حتي هواي ولايات شمال ايران مثل آذربايجان و خراسان، چون هواي اروپا سرد نيست و گرماي هوا،اشتهاي ايرانيان را تحريك نمي كند و در صورتي كه ملل اروپا به مناسبت برودت هوا اشتهاي قوي دارند و زياد مي خورند. دوم اينكه در ايران خواروبار به اندازه ي اروپا تنوع ندارد،چون مناطق كشاورزي و دامپروري ايران محدود است و قسمت وسيعي از كشور را بيابان هاي لم يزرع اشغال كرده و در آن بيابان ها به مناسبت فقدان آب،نمي توان زراهت كرد و چون علف ندارد نمي توان جانور اهلي و علفخوار را در آن چرانيد. اين است كه غذاي ايرانيان مثل غذاي ما اروپائيان تنوع ندارد.
ما در اروپا نزديك پنجاه نوع پرنده و قريب بيست نوع ماهي و ساير جانوران دريايي را به مصرف غذا مي رسانيم،اما در ايران،پرندگاني كه به مصرف تغذيه مي رسد جز خروس و مرغ نيست و گاهي شاه عباس ثاني به مازندران سفر مي نمايد تا در آنجا برايش قرقاول صيد كنند و در زمستان هم در نقاط كوهستاني كبك ” اما بندرت ” صيد مي كنند. مردم عادي ايران در همه عمر،غير از مرغ و خروس،گوشت پرنده ديگر نمي خورند و من در تمام مدتي كه در اصفهان بودم حتي يك بار نديدم كه يك نفر ماهي بخورد چون ماهي فقط در سواحل شمال و جنوب ايران خورده مي شود و سكنه ولايات داخلي هرگز ماهي نمي بينند تا بخورند.

علت سوم كم خوري ايرانيان اين است كه در كشيدن تنباكو افراط مي كنند. قليان رفيق لاينفك تمام مردهاي ايران و تمام زن هايي است كه سنين جواني را پشت سر نهاده اند و در اصفهان و ساير شهرهاي ايران،به هر جا برويد صداي قلقل قليان را مي شنوبد. افراط در كشيدن تنباكو اشتهاي ايرانيان را ضعيف مي كند.
علت چهارم كم خوري ايرانيان اين است كه بين آنها تمرين هاي بدني مرسوم نيست مگر بين دسته اي كه موسوم هستند به اهل زورخانه. ما اروپائيان با گردش هاي پياده و طولاني و سواري و انواع بازي هايي كه جسم را بكار مي اندازد و همچنين بوسيله ي رقص، اشتهاي خود را تحريك مي كنيم. ايرانيان هيچ يك از اين تمرين هاي بدني را ندارند و هرگز به قصد گردش پياده روي نمي كنند و گردش آنها عبارت است از نشستن كنار رودخانه زاينده رود يا نشستن زير سايه درخت يكي از باغها و قليان كشيدن.
علت پنجم كم خوري ايرانيان عبارت است از خوردن ترياك ” البته بين اشراف ” و كيف ترياك طوري اشتها را از بين مي برد كه ترياكي ها در شبانه روز بيش از دو سه لقمه غذا نمي خورند. غذاي اصلي ايراني ها عبارت است از نان و گوشت و برنج و به استثناي تابستان،غذاي مردم را اين سه ماده ي مغذي تشكيل مي دهد ولي در فصل تابستان،به مناسبت فراواني تره بار و ميوه،غذاي اصلي ” لااقل در اصفهان كه من به وضع آنجا بيشتر از ساير شهرهاي ايران آشنا هستم ” خيار،خربزه و گلابي است.
نان ايران،از نوع بهترين نان هاي جهان است و واي بر حال نانوا بر حال نانوايي كه يك مثقال كم فروشي كند. اگر كم فروشي يك نانوا به ثبوت برسد بي درنگ كشته خواهد شد و سلاطين از شاه اسماعيل گرفته تا شاه عباس ثاني،نسبت به مسئله كم فروشي نان خيلي حساس بودند و هستند و نانواي كم فروش را نمي بخشايند.

گوشت ايراني،گوشت گوسفند است و ايرانيان بر خلاف ما،گوشت چرب را دوست دارند و غذاي خوب در نظر آنها غذايي است كه خيلي چربي داشته باشد و با اينكه در ايران مراكز پرورش گوسفند زياد نيست،قيمت گوشت گوسفند به قدري ارزان است كه فقيرترين اشخاص مي تواند در شبانه روز،يك وعده گوشت گوسفند بخورد.
برنج ايران با برنج هايي كه ما در فرانسه خريداري مي كنيم و از هندوچين فرانسه وارد مي شود،فرق دارد. برنج هندوچين دانه هاي دراز و باريك است و برنج ايران دانه هاي مدور دارد و دو نوع مي باشد يكي برنج سفيد و ديگري برنج قرمز و طعم برنج قرمز،لذيذتر از برنج سفيد است اما عطر برنج هنودچين را ندارد.
در سفر دوم كه به ايران مي رفتيم مقداري برنج هندوچين را از هندوستان به ايران آوردم و به شاه سليمان جانشين شاه عباس تقديم كردم تا اينكه در ايران كاشته شود. او عطر و طعم آن برنج را پسنديد و دستور داد كه آن را در مناطقي كه براي كشت برنج مساعد است،بكارند. ايرانيان چون غذا كم مي خورند مثل ما اروپائيان فرصت لذت غذا خوردن را از دست مي دهند. ما عادت داريم كه مدتي از اوقات خود را صرف غذاي شام مي كنيم زيرا از غذا خوردن و صحبت كردن ضمن غذا لذت مي بريم اما غذاي شما ايراني ها حتي نيم ساعت طول نمي كشد و در مدت صرف غذا هيچكس لب به سخن نمي گشايد و غذا خوردن ايرانيان از نظر ما اروپائيان،خيلي كسالت آور است.
در ميهماني هاي بزرگ،ايرانيان آنقدر غذا طبخ مي كنند كه نه فقط ميهمانان و نوكران آنها مي خورند و سير مي شوند بلكه تمام همسايگان هم در آن روز از غذاي ميهماني بهره مند مي گردند. طرز غذا خوردن ايراني ها در ميهماني بزرگ از اين قرار است : ميهمانان سوار بر اسب و اگر سالخورده باشند با تخت روان مي آيند و مقابل درب خانه ميزبان پياده مي شوند و قدم به اتاق بزرگ پذيرايي مي گذارند. در آن اتاق سه منطقه وجود دارد،اول شاه نشين،دوم صدرنشين و سوم ذيل نشين. ميهماناني كه از حيث مرتبه شيخوخيت برتر از ديگران هستند و در شاه نشين جلوس مي كنند و بقيه در صدرنشين و سايرين در ذيل نشين. آنگاه عده اي از خدمه ميزبان كه دقت مي شود از بين جوانان انتخاب گردند با آفتابه و لگن وارد اتاق مي شوند و اول به طرف شاه نشين مي روند و آب روي دست ميهمانان مي ريزند و هر ميزبان،دو دست خود را مي شويد و با حوله هاي لطيف و نرمي كه در كاشان بافته مي شود ” من نمونه هاي آن را به فرانسه بردم و به كارخانه هاي بافندگي دادم كه مثل آنها ببافند ” خشك مي نمايند. آنگاه به دعوت ميزبان،ميهمانان شاه نشين و بعد از آنها ميهمانان صدرنشين و ديگران برمي خيزند و بسوي سفره خانه كه سفره غذا در آنجا گسترده است،مي روند.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

منظره ي سفره بزرگ و رنگارنگ اشراف اصفهان هنگام ميهماني،از منظره ي باغ ورساي فرانسه در فصل بهار، هنگامي كه تمام گلها مي شكوفند قشنگ تر است و روايح معطر و اشتها آور انواع غذاها مشام جان را لذت مي بخشد. علاوه بر اغذيه كه در قاب بزرگ ديده مي شود،براي رفع تشنگي چند نوع شربت در قدح هاي وسيع،جلب توجه مي نمايد. ميهمانان شروع به صرف غذا مي كنند و سكوت بر اتاق غذا خوري مستولي مي گردد و هيچكس حرف نمي زند و بعد از غذا پانزده يا بيست دقيقه و حداكثر نيم ساعت همه دست از غذا مي كشند و بر مي خيزند و مي روند و در اتاق ديگر دست هاي خود را مي شويند و با حوله پاك مي كنند و به اتاق پذيرايي بر مي گردند و به شماره هر يك از ميهمانان،يك قليان وارد اتاق مي شود. از آن پس ميهمانان به كشيدن قليان مشغول مي شوند و قهوه مي نوشند و بعد از مدتي كه از يك ساعت تجاوز نمي نمايد از ميزبان خداحافظي مي كنند و سوار بر اسب و تخت روان هاي خود مي شودن و مي روند. وقتي ميهمانان از اتاق سفره خانه خارج شدند،خدمه ي آنها اسب و تخت روان ها را به خدمه ي ميزبان وا مي گذارند و وارد اتاق سفره خانه مي شوند و شكم را سير مي كنند. اما غذا به قدري زياد است كه براي سير كردن خدمه ي خود ميزبان نيز كافي است. آنها در مرحله ي سوم بر سفره جلوس مي كنند و غذا مي خورند. روي هم رفته در ميهماني هاي بزرگ ” زياد تكرار مي شود ” غذاهاي ايرانيان از حيث لذت و فراواني قابل تحسين است اما محيط ميهماني و بخصوص محيط اتاق سفره خانه در نظر اروپائيان خيلي كسالت آور است. در ايران برخلاف اروپا،روغن نباتي وجود ندارد و من در تمام مدتي كه در ايران بودم،نديدم و نشنيدم كسي روغن نباتي بخورد حتي در مناطق زيتون زار گيلان. چربي مورد مصرف ايرانيان روغن است و روغن را از كره و كره را از شير گوسفند و گاو مي گيرند. در ايران خوردن كره خام طوريكه ما اروپائيان، به خصوص هنگام صبح با نان مي خوريم،مرسوم نمي باشد و ايراني ها كره را بعد از اينكه ذوب و تصفيه كردند به شكل روغن به مصرف مي رسانند و كره ذوب شده را در خيك هاي بزرگ نگاهداري مي كنند. من در هيچ يك از كشورهاي جهان حتي در بلژيك و هلند كه به داشتن گاو فراوان معروف است روغني چون روغن لطيف و معطر ايران نخورده ام. چون روغن ايران از شير گوسفندان . گاواني گرفته مي شود كه در دامنه كوه ها مي چرند،بوي معطر علف هايي كه گوسفندان و گاوان در دامنه ي كوه ها خورده اند از روغن به مشام و مذاق مي خورد و غذاي برنج ايرانيان كه با آن روغن چرب مي شود از لذيذترين اغذيه مي باشد و نوعي از برنج مطبوخ را بعد از اين كه چرب شد با كباب گوشت گوسفند صرف مي نمانيد و در اصفهان دكان هايي ايت كه از اين غذا به مردم مي فروشند و نام آن پلوكباب است.
گفتم ايرانيان عادت به تمرين بدني ندارند اما جوانان سلحشور آنها تمرين بدني مي كنند. در ايران بين جوانان اشراف كه در ارتش خدمت مي كنند و يا ميل دارند وارد ارتش شوند،چهار نوع تمرين بدني متداول است كه تمرين اول تيراندازي با كمان است كه در ايران از تمرين هاي مورد توجه مي باشد و از ده سالگي پسران اشراف را با تيراندازي با كمان آشنا مي كنند و در آغاز كمان هاي كوچك،داراي زه هاي نرم،به آنها مي دهند و هر قدر بزرگتر مي شوند كمان هايي بزرگتر به آنها وا مي گذارند. تمرين تيراندازي با كمان سال ها طول مي كشد و به طور معمول،طفلي كه از ده سالگي با كمان هاي كوچك شروع به تيراندازي مي كند قبل از بيست و پنج سالگي يك تيرانداز ماهر نمي شود. تيرانداز ماهر بايد از طرف راست و از طرف چپ و از جلو و عقب تيراندازي نمايد و هرگز دست هاي او در موقع تيراندازي نلرزد چون كوچكترين رعشه ي دست سبب انحراف تير مي شود و به هدف اصابت نمي نمايد. كمان مردان بيست و پنج ساله كه پانزده يا بيست سال تمرين تيراندازي كرده اند آنقدر محكم است كه من نمي توانستم به اندازه ي يك بند انگشت زه كمان آنها را بكشم و تيري كه از آن كمان ها جستن نمايد خيلي خطرناك است.
يكي از تفريحات شاه عباس دوم اين است كه روز سيزده بدر،در اصفهان،تيراندازي سواران را تماشا مي كند. در آن روز،هدف هايي روي دكل هاي بلند قرار مي دهند و سواران در حال تاخت،با تيروكمان آن هدف را مي زنند و هر كس كه موفق به زدن هدف شود پاداش دريافت مي كند.
تمرين دوم جوانان اشراف شمشيربازي است. من ديدم كه هنگام تمرين شمشيربازي دو وزنه ي آهني سنگين،روي شانه هاي جوانان مي گذارند و عقيده دارند كه اگر وزئه ها روي دوش جوانان باشد مفاصل آنها هنگام شمشيربازي محكم تر و نرمتر مي شود و شمشيرهايي كه در ايران ساخته مي شود از بهترين شمشيرهاي جهان است. در ايران شمشيرهاي راست و باريك كه ما فرانسوي ها به اسم ” اپه ” مي خوانيم وجود ندارد و شمشير ايران دو نوع است يكي شمشيرهاي بزرگ و منحني و ديگري شمشيرهاي خيلي پهن و مستقيم داراي دو دم و ضربات آن شمشيرها به قدري شديد مي باشد كه قطع شدن دست يا پا با يك ضرب شمشير،تقريباً يك چيز عادي است.


تمرين سوم جوانان اشراف اسب سواري است و من اشراف ايراني را چابك ترين سواران دنيا مي دانم و هنگامي كه اسب با حد اعلاي سرعت حركت مي كند،سواران ايراني از صدر زين فرود مي آيند و خود را نزديك زمين مي رسانند و چيزي را كه بر زمين است،برمي دارند و بر صدر زين مي گردند و يا هنگامي كه اسب با سرعت فوق العاده مي تازد،با دو پا بر صدر زين مي ايستند و طوري راحت هستند كه گويي بر زمين مسطح ايستاده اند و در همان حال تير مي اندازند. چهارمين تمرين اشراف ايراني چوگان بازي است و طرز چوگان بازي اين مي باشد كه يك عده ي بيست نفري از اشراف،سوار بر اسب در حالي كه هر يك چوگاني در دست دارد به دو دسته ي ده نفري تقسيم مي شوند. چوگان ها از بهترين چوب هاي موجود در ايران ساخته مي شود و گوي،از عاج است و گرانبها مي شود. دو دروازه،در دو طرف ميدان چوگان بازي قرار مي دهند و هر دسته ده نفري بايد بكوشد كه گوي عاج را با ضربات چوگان،از دروازه ي طرف ديگر خارج نمايد. چوگان ها كه با چوب هاي مغزدار ساخته مي شود،سنگين است و بايد در حالي كه اسب با سرعت هر چه تمامتر حركت مي كند روي مركوب خم شوند و با چوگان گوي عاج را بزنند و چون يك تمرين دشوار بشمار مي آيد خيلي براي تقويت بدن مفيد است. منظره ي چوگان بازي در اصفهان يكي از مناظر ديدني است و چوگان بازها عمامه هاي زيبا داراي ابلق،بر سر مي گذارند و هر كدام رشمه اي از گلابتون از شانه راست يا چپ،بر پشت مي آويزند و هنگام تاخت،وزش باد ابلق آنها را به حركت در مي آورد و رشمه ي گلابتون از عقب پريشان مي شود و يك منظره ي باشكوه بوجود مي آيد كه تا انسان نبيند نمي تواند حس كند چقدر زيبا مي باشد. در وسط بازي،سواران چوگان باز،اسب هاي خود را عوض مي كنند زيرا اسب ها از نفس مي افتند و بايد آنها را تجديد كرد. چوگان بازي مخصوص اشراف درجه ي اول است و كساني كه علاوه بر شخصيت،داراي بضاعت هستند در چوگان بازي شركت مي كنند زيرا تا بضاعت نداشته باشند نمي توانند و سائل بازي را فراهم نمايند.
علاوه بر اين چهار نوع تمرين بدني،در ايران يك نوع تمرين بدني،در ايران يك نوع تمرين بدني ديگر مرسوم است كه اشراف در آن شركت نمي كنند و معدودي از طبقات عادي در آن شركت مي نمايد و آن ورزش زورخانه مي باشد و كساني كه دوره ي تمرين زورخانه را طي نمايند به اسم پهلوان خوانده مي شوند و هر يك از شهرهاي ايران داراي يك پهلوان درجه دوم و سوم است كه موسوم به نوچه است. مردم ايران پهلوانان را با نظر احترام مي نگرند اما نه براي زور آنها بلكه از اين جهت كه عقيده دارند امام اول آنها موسوم به علي ابن ابيطالب ” عليه السلام “ پهلوان بوده است و آنقدر زور داشته كه در يك جنگ بزرگ،دروازه قلعه اي موسوم به قلعه ” خيبر ” را كه دوازده هزار من وزن داشته با يك دست كنده است.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

در ايران شعبده بازهاي هندي،فراوان است و آنها از هندوستان به ايران مي آيند و در تمام شهرهاي بزرگ ديده مي شوند و ايرانيان عقيده دارند كه شعبده بازهاي هندي داراي قدرت خارق العاده هستند و مي توانند كارهايي بكنند كه شبيه اعجاز است ولي من كه بارها با دفت كار شعبده بازان هندي را در اصفهان ديده ام،مي توانم با اطمينان بگويم كه كارهاي آنان غير از حقه بازي نيست.
يكي از كارهاي بظاهر برجسته ي شعبده بازان هندي اين است كه مقابل چشم تماشاچيان،ميوه اي را در زمين مي كارند و آن ميوه سبز مي شود و بعد مبدل به درخت مي گردد و كاهي ميوه مي دهد. في المثل يك هسته ي آلبالو را در زمين مي كارند و آن هسته نبدل به درخت مي شود و آلبالو هم مي دهد و ايرانيان تصور مي نمايند كه هندي ها براستي مي توانند هسته ي آلبالو را سبز كنند و در ظرف نيم ساعت به ثمر برسانند.
من كه به دقت حقه بازي آنها را از نظر گذرانيده ام،مي دانم كه آنها چادري مي افرازند كه درون آن،از چشم تماشاچيان پنهان است و اول هسته ي آلبالو را درون آن چادر،در زمين مي كارند و بعد دامن چادر را پايين مي آورند بطوريكه داخل آن ديده نمي شود. پس از آن يكي از همدستان از پشت خيمه كه تماشاچيان نمي بينند وارد خيمه مي شود و يك نهال آلبالو را در محلي كه هسته را در آن كاشته اند،غرس مي نمايد و در آن مدت،هندي هاي ديگر مقابل خيمه با خواندن اوراد،مردم را طوري سرگرم مي نمايند كه متوجه نمي شوند شخصي از عقب خيمه وارد آن شده است و اگر فصل آلبالو باشد ممكن است كه شاخه اي از آلبالو را هم كه داراي ميوه است در زمين غرس نمايند.
البته خواص و اشراف فريب شعبده بازان هندي را نمي خورند و مي دانند كه كارهاي آنها خارق العاده و اعجاز نيست. اما افراد طبقات عادي كه ساده هستند دعوي شعبده بازان هندي را مي پذيرند و عقيده دارند كه آنان قادر به اعجاز هستند. علت اينكه مردم عادي به سهولت فريب شعبده بازان هندي را مي خورند اين است كه افراد عادي مردمي راستگو هستند و دروغ نمي گويند و حيله بكار نمي بندند و چون خود مردمي صديق و امين مي باشند همه را مقل خود مي بينند و نمي توانند تصور نمايند كه عمل شعبده بازان هندي نيرنگ است. اين سادگي كه ناشي از راستگويي و امانت ايرانيان است،سبب شده كه آنها در روايت خود هر نوع افسانه را كه مغاير با عقل سليم است، مي پذيرند زيرا نمي توانند تصور نمايند آن كس كه آن افسانه را جعل كرده،دروغ مي گويد.


من از سادگي و خوش باوري ايرانيان چيزها بخاطر دارم كه ذكر بعضي از آنها از لحاظ شناسانيدن روحيه ايراني بي فايده نيست. يك روز در قريه اي موسوم به مورچه خورت با ذره بيني كه در دست داشتم يك قسمت از نقشه ايران را كه خودم كشيده بودم از نظر مي گذرانيدم و دو روستايي كنار من ايستاده بودند و يكي از آنها پرسيد شيرده ” ايرانيان مرا به اسم شيرده مي خواندند ” اين چيست كه در دست داري؟
گفتم اين ذره بين است و با آن مي توان چيزهاي بسيار كوچك را بخوبي ديد زيرا اشياء كوچك را بزرگ مي كند.
روستايي ديگر پرسيد اكنون به چه نگاه مي كنيد؟
گفتم در روي اين نقشه به ” نائين ” نگاه مي كنم.
آنوقت دو روستايي ساده دل با شوق و شعف از من خواستند كه ذره بين را بدستشان بدهم كه بتوانند مردمي را كه در كوچه هاي نائين مشغول حركت هستند روي نقشه ببينند!
روزديگر در كاشان مردي كه از وجوه شهر بشمار مي آمد براي من حكايت مي نمود كه پادشاه فرنگ دوازده سر و بيست و چهار پا دارد و مثل هزارپا راه مي رود و وقتي به او گفتم كه اشتباه مي نمايد و پادشاه فرنگ مردي است عادي داراي يك سر و دو دست و دو پا،او سوگند ياد مي كرد كه حرفش صحيح مي باشد و من اشتباه مي كنم.
من تا وقتي كه به ايران نرفته بودم،نمي دانستم كه كلمه ي ” ماسكاراد ” فرانسوي از كلمه ي ” مسخره ” ي فارسي مشتق شده است و مفهوم مسخره در زبان فارسي،همان است كه كلمه ” ماسكاراد ” در زبان فرانسوي دارد.
در ايران،بازي هاي تفريحي نيست و وسائل سرگرمي غير از قهوه خانه هاي اصفهان وجود ندارد و در قهوه خانه هاي اصفهان هم وسايل تفريح به آن شكل كه در اروپا هست وجود ندارد و در آنجا تفريح مردم عبارت است از خوردن و نوشيدن. چون مردم در ايران وسيله تفريح ندارند،تفريح اكثر آنها عبارت است از بذله سرايي و طنز گويي كه مجموع آنها را مسخره مي نامند گو اينكه بين بذله سرايي و تمسخر تفاوت وجود دارد.
در بين مردم ايران سكنه ي اصفهان و مردم همدان بخصوص در بذله سرايي معروفيت دارند و در هيچ يك از زبان هاي اروپايي،به اندازه ي زبان فارسي مضامين مقرون به طنز و لطائف و ظرائف زننده وجود ندارد.


يك روز در همدان شنيدم كه يكي به ديگري مي گفت : قسم به نمك نخورده ات كه به شاخ آهو در بيابان بسته است. يعني سوگند به طعام تو كه تا امروز نخورده ام و هرگز اميدوار به خوردن آن نيستم.
شوخي و مسخره در ايران طوري رواج دارد كه بذله سرايان برجسته مثل نويسندگان ما نزد همه احترام دارند و از پادشاه ايران مستمري دريافت مي نمايند و بعضي از آنها مكلف هستند كه در ساعات يا ايام بخصوصي شاه عباس دوم را با بذله سرايي سرگرم كنند و بخندانند و ايرانيان اينگونه بذله سرايان را ” مسخره عالي قاپو ” مي خوانند. شغل ” مسخره عالي قاپو ” شغلي است پردرآمد و كسي كه داراي اين شغل مي باشد مي تواند براي هر كس،هر چه از شاه عباس دوم مي خواهد بدست بياورد و چون در ايران، هر كس در ازاي هر كار،هديه اي دريافت مي نمايد ” مسخره هاي عالي قاپو ” داراي ثروت هنگفت مي شوند اما دائم با سر خود بازي مي كنند زيرا اگر حال روحي شاه عباس دوم به علتي خوب نباشد و ” مسخره عالي قاپو ” كلامي مضحك بر زبان بياورد فرمان قتل او صادر مي شود و بي درنگ سرش را از تن جدا مي كنند و مقابل اه عباس دوم مي گارند ويژه آنكه مسخره هاي عالي قاپو،به مناسبت داشتن تقرب و ثروت زياد محسود ديگران هستند و سايرين آرزو مي كنند كه سر بر تنشان نبينند لذا به محض صدور فرمان قتل مسخره عالي قاپو،سرش را از بدن جدا مي نمايند زيرا با اينكه در ايران جلاد حرفه اي هست و بر اوست كه امر پادشاه صفوي را به موقع اجرا بگذارد ديگران براي اينكه اطاعت و عبوديت خود را به نظر شاه عباس دوم برسانند وظيفه جلاد را بر عهده مي گيرند و قبل از اينكه جلاد بيايد مردي را كه مغضوب گرديده به ديار عدم مي فرستند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

يكي از موسسات ايرانيان كه در فرانسه وجود ندارد،حمام است و اگر در فرانسه حمام باشد يكي از عيوب بزرگ ما فرانسوي ها كه بوي بدن مي باشد از بين مي رود. در فرانسه وقتي يك مهماني مي دهند فضا از بوي بدن ميهمانان اشباع مي شود و تا مدتي بعد از خانه ميهماني،بوي مزبور رفع نمي گردد ولي در ايران،در هيچ ميهماني آن رايحه ي بد به مشام نمي رسد و حتي از بدن روستائيان ايراني بوي مكروه استشمام نمي گردد،چون ايرانيان لااقل هفته اي يك بار به حمام مي روند و بعضي از آنها روزي يك مرتبه بدن را در حمام مي شويند.
بهترين و زيباترين حمام هاي ايران در اصفهان و تبريز است و حمام هاي كوچك نيز در اصفهان و تبريز و تمام شهرهاي ايران وجود دارد. در اصفهان حمامي هست تقريباً به وسعت عمارت كاخ ورساي و من يك مرتبه موفق به ديدن حمام مزبور شدم. آن حمام از سه قسمت اصلي و چند قسمت فرعي متشكل مي شود. وقتي وارد حمام مي شوند قدم به يك سالن هشت ضلعي وسيع مي گذارند كه مخصوص رختكن مي باشد. در وسط آن سالن يك حوض آب داراي پنج فواره به چشم مي رسد و دائم از فواره ها آب در حوض مي زيزد. سالن رختكن آنقدر وسعت دارد كه هرگاه يكصدنفر در آن واحد وارد حمام شوند و بخواهند لباس خود را از تن دور نمايند به هيچوجه احساس مضيقه نخواهند كرد.
كساني كه مي خواهند به حمام بروند لباس خود را در سالون رختكن از تن بيرون مي آورند و آنگاه از يك نوع گالري عريض و كوتاه مي گذرند و قدم به گرمخانه مي گذارند. گرمخانه حمام يك نوع تالار وسيع است داراي سالن هاي فرعي و بين سالن هاي فرعي در و ديوار وجود ندارد و كساني كه مي خواهند هنگام شست و شوي بدن راحت تر باشند به سالن هاي فرعي مي روند. در سالن هاي اصلي و سالن هاي فرعي بيش از بيست خرينه آب گرم و سرد وجود دارد و سالن اصلي آنقدر وسيع مي باشد كه اگر كسي در يك طرف سالن گرمخانه بنشيند نمي تواند كساني را كه آنطرف سالون نشسته اند از روي قيافه بشناسد. كف تالار گرمخانه و سالن هاي فرعي از سنگ مرمر است و ديوارها و ستون ها مستور از كاشي است و روي كاشي ها مناظر كوه و جنگل و رودخانه را نقش كرده اند. در سالن گرمخانه،پيوسته نزديك بيست تن از كاركنان حمام مشغول شستن بدن مشتري ها و خدمت به آنها هستند و گاهي بعضي از آنها كه صدائي خوش دارند،براي سرگرمي مشتريان آواز مي خوانند و صداي آنها در حمام بهتر مي شود و به همين جهت اصفهاني ها از راه ريشخند مي گويند : اگر مي خواهي آوازت را بپسندند در حمام آواز بخوان.


در تمام مدتي كه حمام باز است و مشتري ها مشغول شست و شوي بدن هستند براي آنها انواع آشاميدني هاي لذيذ و خنك را مي آورند و هر كسي بعد از نوشيدن شروع به كشيدن قليان مي كند و به همين جهت پيوسته يك مه رقيق از دود قليان در فضاي گرمخانه هست.
سومين قسمت حمام عبارت است از يك استخر خيلي بزرگ،داراي بالكون هاي متعدد و در آن استخر،همواره آب سرد وجود دارد و اصفهاني ها در فصل تابستان براي آبتني و شنا كردن به آن استخر مي روند و در آن گرماي تابستان آبتني در آن استخر آنها را مفرح مي كند. اشراف اصفهان در منازل خود حمام هاي كوچك دارند كه آن را ” حمام سرخانه ” مي خوانند ولي حمام بزرگ اصفهان به قدري و سيع و زيبا است كه حتي اشراف اصفهان گاهي براي شستن بدن و بيشتر براي تفريح به آنجا مي روند و هر وقت يكي از بزرگان به آن حمام مي رود عده اي از خدمه را با خود مي برد.
در اصفهان دو نوع حمام هست يكي حمام هاي زنانه و مردانه،يعني حمام هايي كه پيوسته زنها يا مردها به آنجا مي روند و ديگري حمام هايي كه در بعضي ساعات روز مردانه است و در برخي از ساعات روز زنانه. در حمام هاي اخير قبل از اينكه هوا روشن شود،يكي از كاركنان حمام به بام مي رود و بوق مي زند و بعد از اينكه صداي بوق برخاست،مردان از خانه ها خارج مي شوند و رو به حمام مي گذارند و تا دو ساعت بعدازظهر مردها به آن حمام مي روند و آنگاه از دو ساعت بعدازظهر به بعد،نوبت زنها مي شود و تا ساعت ده بعدازظهر و گاهي تا نيمه شب زنها به حمام مي روند.
در زندگي زنهاي اصفهان يك تجمل وجود دارد و آن عبارت است از حمام. زنهاي اشراف پيوسته به حمام هاي زنانه دائمي مي روند و صبح از خانه با عده اي از خدمه خارج مي شوند و قدم به حمام مي گذارند و تا وقتي كه آفتاب غروب نكند از حمام بيرون نمي آيند و در تمام آن مدت خدمه ي ديگر،از خانه براي بانويي كه به حمام رفته و همراهانش شربت و ميوه و غذاي ناهار و عصرانه مي برند.
زنها آلات زينت خود را در حمام زيب پيكر مي نمايند و بعضي از ميهمان هاي زنانه در حمام داده مي شود و اگر از بعضي از تشريفات خسته كننده ي ميهماني بانوان اصفهان در حمام بگذريم،مي توان حمام ايرانيان را يكي از بهترين موسسات آنها دانست و خيلي كمك به سلامتي افراد مي كند و ايرانيان مي گويند كسي كه بطور مرتب به حمام برود هرگز ناخوش نمي شود و يك قسمت از امراض كه بين ما فرانسويان شيوع دارد ناشي از اين است كه ما حمام نداريم.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

در ايران،پسران را زود داماد مي كنند. پسرها،بطور معمول در سن هفده سالگي و بعضي از آنها در شانزده حتي پانزده سالگي زن مي گيرند. در ايران بر خلاف اروپا رسم عاشق شدن وجود ندارد آن هم به اين دليل كه دختر و پسر جوان يكديگر را نمي بينند تا اينكه عاشق يكديگر شوند مگر در محيط خانوادگي و به همين جهت در ايران ازدواج پسر عمو با دختر عمو و پسر خاله با دختر خاله خيلي رايج است و اين ازدواج هاي خانوادگي سبب مي شود كه مثل بعضي از خانواده هاي فرانسوي شكل افراد يك فاميل و امراض آنها از يك نسل به نسل ديگر منتقل مي گردد. اگر ازدواج در خارج از محيط خانوادگي صورت بگيرد،پسر و دختر جوان قبل از ازدواج يكديگر را نمي ببيند. نه پسر مي تواند قبل از زناشويي تصور كند كه شكل زن آينده او چگونه است و نه دختر قادر است كه قيافه نامزد خويش را در نظر مجسم نمايد. در خانواده ي متوسط و كم بضاعت اجازه مي دهند كه دختر و پسر قبل از زناشويي يك مرتبه يكديگر را ببينند اما در خانواده هاي اشراف،اين اجازه داده نمي شود و چون پسر و دختر جوان يكديگر را نديده،با هم صحبت نكرده اند گاهي بعد از ازدواج،از شب عروسي،نسبت به هم متنفر مي گردند و نفرت مزبور تا آخرين روزي كه با هم هستند از بين نمي رود و منجر به طلاق مي شود.
طرز تربيت پسران و دختران در خانواده هاي اشراف و حتي خانواده هاي متوسط ايران خيلي دقيق است و پسران و دختران محجوب و كم حرف بار مي آيند و همه عفيف و با تقوي هستند و اگر بعضي از آنها از جاده ي عفت منحرف شوند بعد از زناشويي به مناسبت عدم تجانس زن و شوهر است.
در ايران مردها مي توانند چهار زن عقدي و هر قدر كه ميل داشته باشند جاريه بگيرند. اكثر مردهاي ايران از اين آزادي استفاده مي كنند و ديده مي شود كه حتي گدايان داراي دو يا سه زن هستند.
نگاه داشتن انسانهاي متعدد در ايران آسان است زيرا بزرگترين خرج آنها هزينه حمام مي باشد و غير از اين و سالي چند پيراهن،هزينه بزرگ ديگر ندارند. من در هيچ يك از كشور عثماني نديده ام كه زنها،مثل زنهاي اشراف ايران در حرمسراها محدود و تحت نظر باشند. علتش اين است كه هواي ايران گرم است و خشك و در هواي گرم و خشك بعضي از غرائز جنسي تقويت مي شود و اشراف ايران مي دانند كه هر گاه زنها و جاريه هاي خود را تحت مراقب دقيق قرار ندهند،آنها ممكن است تحت تاثير هيجان هاي نفساني،از راه راست منحرف شوند.


چون زنها در حرمسراهاي ايران فراوان هستند و يك شوهر نمي تواند رنها و جاريه ها هاي متعدد خود را راضي كند،پيوسته راجع به حرمسراها،داستانهاي مستهجن در افواه جاري است و يكي از موضوعهاي صحبت ايرانيان و بخصوص اصفهانيها ذكر آن داستانها است و راويان وضوح از نقل آن داستانها كه بعضي از اشراف را لكه دار مي كند، لذت مي برند و مستمعين هم با لذت گوش به آن حكايات مي دهند و چون داستانهاي مزبور افوامي است و كسي راوي اصلي آن را نمي شناسد مثل تمام داستانهاي مشابه داراي شاخ و برگ زياد مي شود و هر كس به ميل و ذوق خود چيزي بر آن مي افزايد.
در تمام ايران،وظيفه پاسداري از زنها بر عهده ي خواجگان سپرده شده و خواجگان به مناسبت اينكه از جزئيات زندگي خصوصي اشراف آگاه هستند از افراد با نفوذ محسوب مي شوند و بعضي از آنها به مقام هاي بزرگ مي رسند. خواجه ها شايد به مناسبت اينكه داراي غريزه ي مردي نيستند بيش از مردان عادي حليم و بردبار مي باشند و ديده نشده كه خواجه اي به خشم در آيد و چون زن و فرزند ندارد دچار مسائل مربوط به معاش نمي باشند و مي توانند و تمام اوقات نيروي خود را صرف شغل خويش نمايند و باز بمناسبت اينكه داراي غريزه ي مردي نيستند پا بند دوستي و محبت نمي شوند و قتل نفس در نظرشان بدون اهميت است.
به ندرت اتفاق افتاده كه در ايران خواجه اي والدين خود را بشناسد مگر خواجگاني كه از خانواده هاي سرشناس هستند و به امر سلاطين آنها را خواجه مي كنند تا نسلي از آنان باقي نماند و آنگونه خواجگان هرگز عهده دار خدمت حرمسرا نمي شوند. خواجگان معمولي كه در حرمسراها زندگي مي كنند از كودكي از والدين خود جدا مي شوند و بعضي از آنها افريقايي و سياهپوست مي باشند و نمي توانند بگويند كه در كجاي افريقا متولد شده اند. اگر يكي از بزرگان ايران به خواجه اي دستور بدهد كه محبوب ترين زن او را به قتل برساند بدون درنگ آن خواجه سر از بدن آن زن جدا مي كند و هيچ فكر نمي نمايد كه ممكن است اربابش ساعتي ديگر از عمل خود پشيمان شود.


در ايران قصه اي نقل مي كنند كه خباصه اش اين است :
سلطان محمود غزنوي بعد از اينكه هندوستان را فتح كرد از آنجا ضمن جواهر زياد يك قطعه الماس به وزن بيست مثقال آورد و روزي به يكي از درباريها گفت كه آن الماس را در هاون بكوبد و نرم كنند. آن مرد در باري گفت اي پادشاه بزرگ از اين فكر منصرف شو چون اين گوهر نظير ندارد و بعد از اينكه در هاون صلايه شد پشيمان خواهي گرديد. سلطان محمود به هريك از درباريها دستور خرد كردن آن الماس را در هاون داد،همان جواب را شنيد. آنگاه غلام خود اياز را طلبيد و به او گفت الماس را خرد نمايد و او فوري الماس بي نظير را در هاون انداحت و كوبيد و نرم كرد. در باريان او را ملامت كردند كه چرا آن گوهر بي بديل را كه از فرط گرانبهايي نمي توانستند براي آن قيمت تعيين كنند از بين برد. ” اياز ” در جواب گفت حرف پادشاه گرانبهاتر از الماس بود و من نمي توانستم به علت اينكه الماس مزبور گرانبها مي باشد حرف سلطان را بر زمين بگذارم. اين قصه در تمام مواردي كه يك دستور غير عادي و مغاير با عقل از طرف شاه عباس ثاني با يكي از بزرگان صادر مي شود به ميان مي آيد و آن دستور را هر قدر غير منطقي باشد به موقع اجرا مي گذارند تا حرف شاه عباس بر زمين نماند.
يكي از تجمل هاي بزرگان ايران نوكر است و اشراف متوسط ايران،حتي بيش از پادشاه فرانسه نوكر دارد. نوكرها در منازل اشراف ايران،حقوق معين ندارند ولي غذاي آنها مرتب مي رسد و علاوه بر اينكه خود در منزل ارباب ناهار و شام مي خورند براي خانواده ي خود هم از همان منزل غذا مي برند و روزي دوبار،در نيمه روز،شب،از طرف نوكرها،غذا به خانه برده مي شود تا اينكه زن و فرزندانشان تناول نمايند. اكثر آن نوكرها كاري ندارند جز اينكه وقتي ارباب مي خواهد به جايي برود عقب او بيفتند و بروند.

__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 03-17-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

در ايران برخلاف كشور فرانسه،رسم بستن شمشير منحصر به اصيل زادگان نيست و همه مي توانند شمشير ببندند. كسبه و كارگران براي اينكه ميل به تظاهر ندارند شمشير نمي بندند اما نوكران اشراف،داراي شمشير مي باشند و هنگامي كه عقب ارباب به راه مي افتند اگر كسي از رسوم ايرانيان اطلاع نداشته باشد و آن منظره را ببيند تصور مي كند كه يك قشون به راه افتاده زيرا تمام نوكران را مسلح مي بيند. شمشير نوكران علاوه بر اينكه صلاح است وثيقه اي براي پول قرض دادن مي باشد و هر وقت نوكري احتياج به پول پيدا مي كند،شمشير خود را نزد يكي از كسبه گرو مي گذارد و وجهي دريافت مي نمايد و پرداخت آن قرض و از گرو در آوردن شمشير موكول به اين است كه روزي ارباب،چيزي به نوكران خود بپردازد.
در ايران حقوق نوكران را سالي يك بار تاديه مي كنند و چون اكثر اشراف ايران ملاك هستند حقوق نوكران در فصل پاييز تاديه مي گردد و بعضي از نوكران حقوق خود را جنسي دريافت مي كنند. حقوق اصلي هر نوكر در اصفهان عبارت است از گندم اما از محصول صيفي يعني خيار و خربزه و هندوانه و بادمجان هم چيزي به او مي دهند. در اصفهان حقوق يك نوكر عادي در سال عبارت است از يك حروار گندم و يك خروار جو و پنجاه من اصفهان خيار و خربزه و هندوانه و بادمجان. علاوه بر اين به طوري كه قبلا گفتيم نوكر ناهار و شام خود و خانواده خويش را از منزل ارباب بدست مي آورد.
زنهاي نوكران در خانه ها،كمك به هزينه زندگي مي كنند و اكثر آنها پارچه مي بافند و پارچه هاي اصفهان كه داراي نقوش مي باشد،معروفيت دارد. بعضي از آنها فرش مي بافند و يك فرش خوب اصفهاني كه سه ذرع طول و دو ذرع عرض داشته باشد تا سه هزار عباسي به فروش مي رسد و اگر فعاليت زنها نباشد نوكران نمي توانند با سالي يك خروار گندم و يك خروار جو و پنجاه من محصول صسفي خانواده خود را اداره نمايند.




اشراف بزرگ ايران هنگامي كه از يك نقطه شهر به نقطه ديگر مي روند علاوه بر اينكه خيل نوكران را با خود مي برند،جلوي خود يدك مي كشند. يدك عبارت است از يك اسب زيبا داراي زين و برگ بسيار قشنگ كه دهانه ي آن را يك سوار بدست مي گيرد و جلوي ارباب مي كشد اما كسي بر اسب زيبا سوار نمي شود.
از شماره يدك هايي كه جلوي يكي از اشراف مي كشند و همچنين از يراق اسب هاي يدك ” از لحاظ اينكه از نقره باشد يا طلا ” مي توان به مرتبه ي آن شخص بين اشراف ايران پي برد . آئين نامه مربوط به يدك كشيدن را شاه عباس نوشت و به موقع اجرا گذاشت و تا به امروز تغيير نكرده است و اگر يكي از اشراف كوچك كه بايد داراي سه يدك با يراق نقره باشد همان يدك ها را با يراق طلا مقابل خود بكشد دچار عاقبتي وخيم خواهد شد.
يدك ها را پيشاپيش اشراف مي كشند و آنگاه ارباب،سوار بر اسب در حاليكه چند تن از نوكران مقرب دو طرف اسبش پياده حركت مي نمايند،مي آيد و پس از وي يك سوار در حالي كه قليان ارباب را بدست گرفته،حركت مي كند و اگر ارباب ميل به طيور شكاري داشته باشد بعد از قليان دار،يك نفر كه شاهين روي دست دارد همچنان سوار بر اسب، حركت مي كند و بعد خيل نوكران پياده مي آيند كه يعضي از آنها شمشير پولادي ندارند چون آن را گرو گذاشته اند و در عوض يك شمشير چوبي آويخته اند ولي تا كسي از نزديك آن شمشير چوبي را مورد معاينه قرار ندهد نمي فهمند كه چوب است.
وقتي ارباب از بازار عبور مي كند،چپ و راست،با اشاره دست و سر يا سينه تعارف مي نمايد زيرا وي را همه مي شناسد و همه او را مي شناسند و اگر از اشراف درجه اول باشد كسبه از جا بر مي خيزند و سر فرود مي آورند و نبايد انتظار جواب داشته باشند چون اشراف درجه اول اصفهان طوري به شخصيت و ثروت نفوذ خود اعتماد دارند كه جواب تعظيم را هم نمي دهند.




در ايران مثل فرانسه و ساير كشورهاي اروپا مبل نيست و ايرانيان روي صندلي نمي نشينند بلكه بر زمين جلوس مي كنند. ما اگر در فرانسه بر زمين بنشينيم بعد از چند هفته از فرط رطوبت زمين مفلوج مي شويم اما چون هواي ايران غير از هواي ولايات شمالي خشك است و زمين هم خشك مي باشد نشستن بر زمين،آسيبي به ايرانيان نمي زند خاصه آنكه مردم ايران هرگز روي خاك نمي شينند بلكه قالي بر زمين مي گسترانند و روي آن جلوس مي كنند و آنهايي كه نمي توانند قالي فراهم كنند نمد بر زمين مي گسترانند و رو نمد مي نشينند.
ما اگر در فرانسه قالي ايران را بر زمين بگسترانيم بعد از يكسال از شدت رطوبت زمين،مي پوسد اما در ايران گاهي مدت يك قرن از يك قالي كه بر زمين گسترده شده استفاده مي كنند بدون اينكه بپوسد و هنگام شب تشكي روي همان قالي مي گسترانند و بالاي تشك مي خوابند.
آب و هواي ايران بقدري سالم و خشك است كه خانه اي كه با خشت و گل ساخته مي شود نيم قرن باقي مي ماند بدون اينكه محتاج مرمت باشد و فقط هر دو يا سه سال يك بار بام خانه را با گل مخلوط با كاه اندود مي نمايند كه در زمستان باران به داخل اطاقها نفوذ نكند. در فرانسه همان خانه حتي يك سال دوام نمي كند و در اولين زمستان ويران مي شود و علت اينكه ايراني ها بر خلاف ما،خانه هاي خود را با مصالح عضيم نمي سازند اين است كه احتياجي به آن مصالح ندارند و در تمام اصفهان ديوار تمام باغها و اكثر منازل از خشت خام و گل است بدون اينكه بر اثر مرور زمان ويران گردد و تمام انبارهاي آذوقه در منازل،در زير زمين مي باشد بي آنكه خوار و بار فاسد شود ولي ما فرانسوي ها مجبوريم انبار آذوقه منازل را در طبقه فوقاني عمارت قرار بدهيم كه دور از رطوبت زمين باشد تا خوارو بار در آن فاسد نشود.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:45 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها